نتایح جستجو

منم گفتم 8!!!اصلا هم ذهنم منحرف شد..ولی خوب جالب بود:smile::smile:

دست هایت را از بوم نقاشی خاطراتم پاک کردم... و قهوه داغ را روی دست های خودم... -آن طرف بوم بودند- ریختم! افسوس... فقط زخمی آشکار برزخم های نهانم نشست! بی تو ودست هایت... انگار نمی شود کشید فصل خاطرات را!!

اینا فلسفست!!:surprised::surprised::surprised: شاید چون اگه نبود پس هم منطقی بود هم قانونی که اون نمره کاملشو بگیره!! دست به یکی کردن زندگی استاده رو بریزن به هم!!با یه تیر دونشون زدن...:warn:

تنهاییم را فقط تو پرکرده ای... حالا بین این همه حرف کدام را برگزینم برای آغاز... فقط خودت می دانی!! کاش یک بار سایه ات را کم میکردی... آن وقت راحت می توانستم سوژه ام را بیابم! ولی نه...می ترسم اگر بروی... دنبالت راه بیفتم... بیایم با تو...ولی به سایه ات نرسم! سایه تو که برسرم نباشد... سرم را می...

تدبیر میتونه مهم باشه...ولی هرچیزی که باتدبیر عوض میشه جزو تقدیره...به نظرمن!!

خسته نباشی فری جون...دونه ایش نرسیده...بیا تو پروفایل خودم بزن.بعد بزن ارسال میادش.منتظرم...

ممنون... مال شما هم جالبه (یادمه!!)یه حس همیشگی ولی فراموش شده رو به یادمون میاره!

سلام.حالا باید کجا نقدشو بگیم؟؟!!

یه چیزی...اینی که ما داریم میبینیم به خاطر سرعت خودمون نیست.درواقع ما داریم نور کوازارها رو دیتکت می کنیم ومیگیم که 13میلیارد و اگه اشتباه نکنم 600میلیون سال فاصلشونه...درواقع ما فقط داریم به گذشته نگاه میکنیم...یعنی داریم میبینیم که اون موقع چی شده واین تنها بستگی به ابزار اپتیکمون داره...یعنی...

خواهش میکنم...قابل نداشت! آره بهتره خدا رو شکر.:smile: کامل به هوش نیومده اما میشه گفت دیگه تقریبا همه چیزو حس میکنه.امروز سعی کرده بود چشماشو بازکنه ولی خوب نتونست!:( ممنون که دعا میکنی.:gol::gol::gol:

خواهش میکنم...قابل نداشت! آره بهتره خدا رو شکر. کامل به هوش نیومده اما میشه گفت دیگه تقریبا همه چیزو حس میکنه.امروز سعی کرده بود چشماشو بازکنه ولی خوب نتونست! ممنون که دعا میکنی.

برای سپیدارهایی که قامتشان زیر بار عمر خم نشد... وبرای دست هایی که شیرین ترین عطر را بوی نان مادربزرگ می دانستند... برای این همه تنهایی وبزرگ! برای این همه درد و کوچک! برای خاطر سپیدترین بهارهای عمرمان زندگی را به خاطربسپار! نه بگذار روی طاقچه عادتت خانه کند... نه حتی به پس کوچه های خاطراتت کوچ!

تبریک...میدونستم خودت میشی!!

برای سپیدارهایی که قامتشان زیر بار عمر خم نشد... وبرای دست هایی که شیرین ترین عطر را بوی نان مادربزرگ می دانستند... برای این همه تنهایی و بزرگ! برای این همه درد و کوچک! برای خاطر سپیدترین بهارهای عمرمان... زندگی را به خاطر بسپار! نه بگذار روی طاقچه عادتت خانه کند... نه حتی به پس کوچه های خاطراتت...

خیلی ناز بود...ممنون

یعنی چی؟؟؟؟!!!!:surprised::surprised::surprised: نکنه میخوای بگی واقعا سرعت جهان رو به اندازه سرعت نور اندازه گیری کردن!!!

نه خوب معلومه که نمی کنه! اگه هدف،هدف باشه...خوب وسیله هایی هم که برای رسیدن بهش استفاده میشن درستن! نه کیک وساندیسه...نه نوشابه...حالا آلوچه باشه یه چیزی!!:smile:

به نظر من بیشترین تاثیرو محیط میذاره...نه این که ژنتیک موثر نباشه ولی خوب مثلا یه بچه ای که ازبچگیش سیگار ومواد دوروبرش دیده کم پیش میاد معتادنشه...اونیم که دور وبرش کتاب بوده خوب میشه مثل ابن سینا!مهم تر ازهمه تقدیره!

مهم نیست که تو بدت بیاد...مهم اینه که اون ناراحت نشه!! خوب دوست ندارم ناراحت شه....

به همونی که خودش میدونه چقدر برام مهمه تبریک میگم...و به مریم دوست خوبم...بعدشم به همه بچه های باشگاه!:smile::smile: نه کم... نه زیاد... پای عشق که وسط می آید... انگار تو دغدغه ای می شوی که انتهایت را نمی شود چشید! برای خاطر چشم هایمان که نمک گیرمهر شده اند...دوستت می دارم!:gol: