نتایح جستجو

بله این عکس متعلق به صادق چوبک هست.

وگر طلب کند انعامی از شما حافظ حوالتش به لب یار دلنواز کنید

وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.

تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می‌زنم

تنهائي ماه در تمام طول تاريکي سيريرکها فرياد زدند : " ماه ، اي ماه بزرگ ..." در تمام طول تاريکي شاخه ها با آن دستان دراز که از آنها آهي شهوتناک سوي بالا ميرفت و نسيم تسليم به فرامين خداياني نشناخته و مرموز و هزاران نفس پنهان ، در زندگي مخفي خاک و در آن دايرهء سيار نوراني ، شبتاب دقدقه در...

سلام گلاب جان :gol: ممنونم بابت نوشته تون در تاپیک شیخ بهایی اینطور که از نوشته ها بر میاد انگار کسالت داشتین امیدوارم الان حالتون خوب باشه:gol:

شوریده کرد شیوه‌ی آن نازنین مرا عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا غم همنشین من شد و من همنشین غم تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا زینسان که آتش دل من شعله میزند تا کی بسوزد این نفس آتشین مرا ای دوستان نمیدهد آن زلف بیقرار تا یکزمان قرار بود بر زمین مرا از دور دیدمش خردم گفت دور از او دیوانه میکند...

نقش روی توام از پیش نظر می‌نرود خاطر از کوی توام جای دگر می‌نرود تا بدیدم لب شیرین تو دیگر زان روز بر زبانم سخن شهد و شکر می‌نرود عارض و زلف دو تا شیفته کردند مرا هرگزم دل به گل و سنبل تر می‌نرود مستی و عاشقی از عیب بود گو میباش «در من این عیب قدیم است و بدر می‌نرود» دوستان از می و معشوق...

تا شب آن روز رفت کوه به کوه آمد از جان و از جهان به ستوه

آئينه شكسته ديروز بياد تو و آن عشق دل انگيز بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم در آينه بر صورت خود خيره شدم باز بند از سر گيسويم آهسته گشودم عطر آوردم بر سر و بر سينه فشاندم چشمانم را نازكنان سرمه كشاندم افشان كردم زلفم را بر سر شانه در كنج لبم خالي آهسته نشاندم گفتم بخود آنگاه صد افسوس كه او...

ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا لبت به خون دل عاشقان خطی دارد غبار چیست دگر باره در میانه‌ی ما مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست که...

بکشت غمزه‌ی آن شوخ بی‌گناه مرا فکند سیب زنخدان او به چاه مرا غلام هندوی خالش شدم ندانستم کاسیر خویش کند زنگی سیاه مرا دلم بجا و دماغم سلیم بود ولی ز راه رفتن او دل بشد ز راه مرا هزار بار فتادم به دام دیده و دل هنوز هیچ نمیباشد انتباه مرا ز مهر او نتوانم که روی برتابم ز خاک گور اگر بردمد گیاه مرا...

هر چند بهشت صد کرامت دارد مرغ و می و حور سرو قامت دارد ساقی بده این باده‌ی گلرنگ به نقد کان نسیه‌ی او سر به قیامت دارد عبید زاکانی:gol:

تا یار برفت صبر از من برمید وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید گوئی نتوانم که ببینم بازش «تا کور شود هر آنکه نتواند دید» عبید زاکانی:gol:

ای شعله‌ای از پرتو رویت خورشید رویم ز غمت زرد شد و موی سفید از وصل تو هر که بود در جمله جهان بر داشت نصیبی و من خسته امید عبید زاکانی:gol:

سلام:gol: اشکال نداره روزگار همینه دیگه:( اما من واستون دعا میکنم تا هر چی میخواین بدست بیارین!!! الان ما مردا واسه پیدا کردن کار به مشکل میخوریم! این یه امر عادیه زیاد نگران نباشین! اما اگه آدم میخواد بیکار باشه یه مهندس بیکار باشه خیلی بهتره تا........ انشالله خدا واسه همه درست کنه!

سلام فلق جون:gol: خوبین ؟! واسم خیلی جالبه شما متولد 84 هستین:w12: پس الان بایست خانم مهندس باشین!!!:redface: بهتون تبریک میگم.

آره ایشالله این دانشگات هم زودتر تموم شه تا از این رفت و آمدا خلاص شی! من که هر وقت میام میبینم چراغت خاموشه حالم گرفته میشه میدونی من فردا ساعت 6 صبح بایست بیدار شم و تا اون یکی 6 کار دارم. فقط به خاطر این تا الان بیدار موندم چون دیدم اینجایی! الانم دیگه واقعا خسته ام و خوابم میاد باید برم...

سلام گلاب جون:gol: تازه اومدیم باهم آشنا شیم اما دیدم یه غیبت چند روزه داشتین:cry: خیلی خوشحالم که میبینم دوباره اومدین!!! امیدوارم هیچوقت مشکلی نداشته باشین. بهترین آرزوها رو براتون دارم:w12:

عجب!!:surprised: من اصلا اونی نیستم که فک میکنی!!!!!!!:w05: من اوستا هم نیستم چه برسه به استاد:w12: بگذریم واقعا دلم واست تنگ شده بود تو هم دیگه از ما یاد نمیکنی:( حتما فراموش شدم...:cry: