نتایح جستجو

یک روز به اتفاق صحرا من و تو از شهر برون شویم تنها من و تو دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟ آنوقت که کس نباشد الا من و تو

تو امّید منی درگاه و بیگاه کنون از کردَها استغفرالله تو امّید منی در عین طاعت مرا بخشا ز نور خود سعادت تو امّید منی اندر قیامت ندارم گرچه جز درد وندامت تو امّید منی اندر صراطم بفضل خویتشن بخشی نجاتم تو امّید منی در پای میزان بلطف خویش بخشی جرم و عصیان

زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد گویی که بلا با سر زلف تو قرین بود گویی که قضا با غم عشق تو قران کرد اندر طلب زلف تو عمری دل من رفت چون یافت ره زلف تو یک حلقه نشان کرد وقت سحری باد درآمد ز پس و پیش وان حلقه ز چشم من سرگشته نهان کرد چون حلقه‌ی زلف تو نهان گشت...

هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری چندانکه نگه می‌کنمت خوبتری گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش بستانم و ترسم دل قاضی ببری

ای کودک لشکری که لشکر شکنی تا کی دل ما چو قلب کافر شکنی؟ آن را که تو تازیانه بر سر شکنی به زانکه ببینی و عنان برشکنی سعدی

هر که را عشق تو سرگردان کرد هرگزش چاره‌ی آن نتوان کرد چاره‌ی عشق تو بیچارگی است هر که بیچاره نشد تاوان کرد سر به فرمان بنهد خورشیدش هر که یک ذره تو را فرمان کرد چون به زیبایی آن داری تو این چنین عاشق زارم آن کرد چشم خون‌ریز تو از غمزه‌ی تیز چشم این سوخته خون‌افشان کرد چه کنی قصد به خونم که دلم...

چون من جستجو کردم چیزی پیدا نکردم گفتم شاید نباشه ولی اشکال نداره مامانی پاکش کن

ایشون فکر کنم منوچهر آتشی باشن.

ای مایه‌ی درمان نفسی ننشینی تا صورت حال دردمندان بینی گر من به تو فرهاد صفت شیفته‌ام عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی سعدی

لباس عاصیان بر خود بپوشید فساد و خون کنید و می‬بنوشید

هشیار سری بود ز سودای تو مست خوش آنکه ز روی تودلش رفت ز دست بی‌تو همه هیچ نیست در ملک وجود ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست

راستی مامانی نظرت درباره این چیه نمیدونم جاش همینجا بود یا نه:w20: http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=90020

دل برد و ز درد دل می‌گریم و می‌گویم: کان کس که ببرد این دل، دلدار کنش، یارب

گناه پیش تو رو سیاهم تو بگذراز گناهم ندامت و تو دیدی تو عالم نگاهم تو خواستی من نخواستم با هم باشن دلامون نشستی من نشستم به پای لحظه هامون تو بودی من نبودم دیوونه مثله مجنون تو موندی من نموندم به پای عهد و پیمون نمی شه باور من کنار من نشستی کسی که می پرستم تو بودی و تو هستی نمیشه باور من...

عالیه:w16: It`s "Excellent" خوش سلیقه ای مامان گلاب بازم بهت تبریک میگم برای این انتخاب:w17:

زان دوست که غمگینم، غم خوار کنش، یارب دشمن که نمی‌خواهد، هم‌خوار کنش، یارب اندر دل سخت او کین پر شد و مهر اندک آن مهر که اندک شد، بسیار کنش، یارب سر گشته و غم‌خوارم، آن کین غم ازو دارم همچون من سرگشته، بی‌یار کنش، یارب کردست رقیبان را خار گل روی خود نازک شکفید آن گل، بی‌خار کنش، یارب گر زلف چو ز...

تا شمع تو افروخت پروانه شدم با صبر ز دیدن تو بیگانه شدم در روی تو بیقرار شد مردم چشم یعنی که پری دیدم و دیوانه شدم

زندگینامه قیصر امین‏پور متولد دوم اردیبهشت 1338 دزفول است .وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در گتوند و دزفول به پایان برد سپس به تهران آمد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال 1376اخذ کرد. وی فعالیت هنری خود را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال 1358 آغاز کرد ...

چه جالب ممنون از هر دوی شما خوب مشخصه که درسته سرمد جون منتظر عکس بعدی هستیم;)

تا سر نکنم در سرت ای مایه‌ی ناز کوته نکنم ز دامنت دست نیاز هرچند که راهم به تو دورست و دراز در راه بمیرم و نگردم ز تو باز