نتایح جستجو

خواهش میکنم مامان گلاب بله همینطور که نگارجون گفتن این عکس متعلق به حسین منزوی است.

سلام انوشه جون خوبی؟ [IMG]

الهی! کمال الهی تو راست جمال جهان پادشاهی تو راست جمال تو از وسع بینش، برون کمال از حد آفرینش، برون بلندی و پستی نخوانم تو را مقید به اینها ندانم تو را نه تنها بلندی و پستی تویی، که هستی‌ده و هست و هستی تویی چو بیرونی از عقل و وهم و قیاس، تو را چون شناسم من ناشناس؟ ز آغاز این نامه تا...

در صورت آدم ار فرشتست تویی ور آدمی از روح سرشتست تویی گر می‌نبشتست درین دور کسی آن وحی خط و آنکه نبشتست تویی

گر وصل آن نگار میسر شود مرا از عمر باک نیست، که در سر شود مرا تسخیر روی او به دعا می‌کند دلم تا آفتاب و ماه مسخر شود مرا روزی که کاسه‌ی سرم از خاک پر کنند از بوی او دماغ معطر شود مرا آن نور هر دودیده اگر می‌دهد رضا بگذار تا دودیده به خون تر شود مرا هر ساعتم چنان کند از غصه پایمال کز دست...

نه عادلانه نه زيبا بود... نه عادلانه نه زيبا بود جهان پيش از آن که ما به صحنه برآييم. به عدل ِ دست‌نايافته انديشيديم و زيبايي در وجود آمد. احمد شاملو

در زیر دو ابروی کژت پیوسته با چشم تو آن سه خال در یک رسته آن خال که بر گوشه‌ی چشمست ترا نقش سه بنفشه و دو نرگس بسته

تا کی دلم از تو در بلایی باشد؟ جانم ز غم تو در عنایی باشد؟ یک روز به زلف تو در آویزم زود آخر سر این رشته به جایی باشد

سلام مامانی:gol: وااااای چقد قشنگه و رمانتیکه این عکس یه شمعی که از خون دل روشنه اونم جلوی یه آینه چقدر با احساس شمع از دل سوزنده خبر خواهد داد وین آتش اندرون به در خواهد داد

وااای ببین اینجا چه خبر بوده و من نبودم مرسی تنهایی جان بابت این تاپیک خوبت واقعا کاربر نمونه ای عزیزم نمیخوام بگم که دیر شده برای تشکر و اینکه دیر رسیدم ولی اینو میگم که نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم آرامش جون عزیز و دوست داشتنی مامان گلاب خوب و مهربون واقعا زحمت میکشید خسته...

مشنو که مرا از تو صبوری باشد یا طاقت دوستی و دوری باشد لیکن چه کنم گر نکنم صبر و شکیب؟ خرسندی عاشقان ضروری باشد

ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست ای مرغ سحر تو صبح برخاسته‌ای ما خود همه شب نخفته‌ایم از غم دوست

در دیده به جای سرمه سوزن دیدن برق آمده و آتش زده خرمن دیدن در قید فرنگ غل به گردن دیدن به زانکه به جای دوست، دشمن دیدن

من چاکر آنم که دلی برباید یا دل به کسی دهد که جان آساید آن کس که نه عاشق و نه معشوق کسیست در ملک خدای اگر نباشد شاید

وقت گل و روز شادمانی آمد آن شد که به سرما نتوانی آمد رفت آنکه دلت به مهر ما گرم نبود سرما شد و وقت مهربانی آمد

حکایت حضرت شعیب از الهی نامه عطار شُعَیب از شوقِ حق ده سال بگریست ازان پس چشم پوشیده همی زیست خدا بیناش کرد از بعدِ آن باز که شد ده سالِ دیگر خون فشان باز دگر ره تیره شد دو چشمِ گریانش دگر ره چشم روزی کرد یزدانش دگر ره سالِ دیگر زار بگریست دگر ره نیز نتوانست نگریست چو نابینا شد و گریان...

چهره بعدی از شاعران معاصر ایرانی است.

برای اینکه دوستانی که برای اولین بار جواب درست میدهند و می خواهند چهره ی بعدی را برای ادامه کار قرار دهند و اینکه این چهره تکراری نباشد و علاوه بر اون خواندن صفخات قبلی خارج از حوصله دوستان است اسامی چهره هایی که تا اینجا نامشان برای مسابقه استفاده شده است رو (البته با اجازه آقا سرمد عزیز)...

منوچهر آتشی منوچهر آتشی (۲ مهر، ۱۳۱۰، دهرود شهرستان دشتستان بوشهر - ۲۹ آبان، ۱۳۸۴، تهران) شاعر و مترجم معاصر و از آخرین شاگردان مستقیم نیما یوشیج. زندگی این شاعر و مترجم در ۲ مهر سال ۱۳۱۰ ‬در بخش دهرود شهرستان دشتستان استان بوشهر متولد شد. او پس از این‌که دوره دانشسرای مقدماتی را در شیراز...

تعالی الله یکی بی‬مثل و مانند که خوانندت خداوندان خداوند توئی اول توئی آخر تعالی توئی باطن توئی ظاهر تعالی هزاران قرن عقل پیر در تاخت کمالت ذرّۀ زین راه نشناخت بسی کردت طلب اما ندیدت فتاد اندر پی گفت و شنیدت تو نوری در تمام آفرینش بتو بینا حقیقت عین بینش عجب پیدائی و پنهان بمانده درون جانی و بی...