وصل
(1)
در برابر بي كراني ساكن
جنبش كوچك گلبرگ
به پروانه ئي ماننده بود
زمان با گام شتا بناك بر خواست
و در سرگرداني
يله شد
در باغستان خشك
معجزه وصل
بهاري كرد
سراب عطشان
بركه ئي صافي شد
و گنجشكان دست آموز بوسه
شادي را
در خشكسار باغ
به رقص در آوردند
(2)
اينك چشمي بي دريغ
كه فانوس را اشكش
شور بختي...