همنشینی با خدا خواهی اگر در عرش ربلاله ای دیدیم -لبخندی به دشت-
پرتویی در آب روشن ریخته
او صدا را در شیار باد ریخت:
"جلوه اش با بوی خاک آمیخته"
یله کن ز چنگ این سپنجی سرایدر همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بودیله کن ز چنگ این سپنجی سرای
که پرمایه تر زین تو را هست جای
در اندیشه ی دل نگنجد خداییک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
روان تو بادا میان بهشتيوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غمديده حالت به شود دل بد مکن
وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور
توانا و دانا و پاینده ایيارب سببي ساز كه يارم به سلامت
باز آيد و برهاندم از بند ملامت
یکی گفت که اندر سرای سپنجیارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
به خداوندی و فضلت که نظر بازنگیری
درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی
یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیری
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |