نتایح جستجو

  1. succulent

    کاش میشد قلبها آباد بود کینه وغمها به دست باد بود کاش میشد دل فراموشی نداشت نمنم باران هم آغوشی...

    کاش میشد قلبها آباد بود کینه وغمها به دست باد بود کاش میشد دل فراموشی نداشت نمنم باران هم آغوشی نداشت کاش میشد گم شوند این کاشهای زندگی پشت نقاب بندگی کاش میشد کاشها مهمان شوند در میان غصه ها پنهان شوند کاش میشد آسمان رنگین نبود ردپای قهروکین رنگین نبود کاش میشد روی خط زندگی! باتو باشم تا نهایت...
  2. succulent

    کاش میشد قلبها آباد بود کینه وغمها به دست باد بود کاش میشد دل فراموشی نداشت نمنم باران هم آغوشی...

    کاش میشد قلبها آباد بود کینه وغمها به دست باد بود کاش میشد دل فراموشی نداشت نمنم باران هم آغوشی نداشت کاش میشد گم شوند این کاشهای زندگی پشت نقاب بندگی کاش میشد کاشها مهمان شوند در میان غصه ها پنهان شوند کاش میشد آسمان رنگین نبود ردپای قهروکین رنگین نبود کاش میشد روی خط زندگی! باتو باشم تا نهایت...
  3. succulent

    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم (آیت الله بهجت)

    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم (آیت الله بهجت)
  4. succulent

    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم (آیت الله بهجت)

    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم (آیت الله بهجت)
  5. succulent

    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم (آیت الله بهجت)

    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم (آیت الله بهجت)
  6. succulent

    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم (آیت الله بهجت)

    ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم (آیت الله بهجت)
  7. succulent

    دعایت می کنم، روزی بفهمی در میان هستی بی انتها باید تو می بودی بیابی جای خود را در میان نقشه...

    دعایت می کنم، روزی بفهمی در میان هستی بی انتها باید تو می بودی بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا برایت آرزو دارم که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد دعایت می کنم، عاشق شوی روزی بگیرد آن زبانت دست و پایت گم شود رخساره ات گلگون شود آهسته زیر لب بگویی،...
  8. succulent

    دعایت می کنم، روزی بفهمی گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است دعایت می کنم، روزی دلت بی...

    دعایت می کنم، روزی بفهمی گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا بخوانی خالق خود را اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور ببوسی سجده گاه خالق خود را دعایت می کنم، روزی...
  9. succulent

    دعایت می کنم،عاشق شوی روزی بفهمی زندگی بی عشق نازیباست دعایت می کنم با این نگاه خسته،گاهی مهربان...

    دعایت می کنم،عاشق شوی روزی بفهمی زندگی بی عشق نازیباست دعایت می کنم با این نگاه خسته،گاهی مهربان باشی به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها بخوانی نغمه ای با مهر دعایت می کنم، در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی...
  10. succulent

    خستگي را تو به خاطر مسپار كه افق نزديك است و خدايي بيدار كه تو را مي بيند و به عشق تو همه...

    خستگي را تو به خاطر مسپار كه افق نزديك است و خدايي بيدار كه تو را مي بيند و به عشق تو همه حادثه ها مي چيند كه تو يادش افتي و بداني كه همه بخشش از اوست و همينش كافيست
  11. succulent

    خستگي را تو به خاطر مسپار كه افق نزديك است و خدايي بيدار كه تو را مي بيند و به عشق تو همه...

    خستگي را تو به خاطر مسپار كه افق نزديك است و خدايي بيدار كه تو را مي بيند و به عشق تو همه حادثه ها مي چيند كه تو يادش افتي و بداني كه همه بخشش از اوست و همينش كافيست
  12. succulent

    خستگي را تو به خاطر مسپار كه افق نزديك است و خدايي بيدار كه تو را مي بيند و به عشق تو همه...

    خستگي را تو به خاطر مسپار كه افق نزديك است و خدايي بيدار كه تو را مي بيند و به عشق تو همه حادثه ها مي چيند كه تو يادش افتي و بداني كه همه بخشش از اوست و همينش كافيست
  13. succulent

    خستگي را تو به خاطر مسپار كه افق نزديك است و خدايي بيدار كه تو را مي بيند و به عشق تو همه...

    خستگي را تو به خاطر مسپار كه افق نزديك است و خدايي بيدار كه تو را مي بيند و به عشق تو همه حادثه ها مي چيند كه تو يادش افتي و بداني كه همه بخشش از اوست و همينش كافيست
  14. succulent

    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی...

    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی هر لحظه تنهایی من شوی وای !! تنهایی من میدانی!! عشق دنیای قشنگی دارد زیر باران با عشق چتر معنای حقیری دارد توی شبها با عشق ماه در دامن توست .. آسمان لایق توست وای!! تنهایی من!! با خودم میگفتم : چه...
  15. succulent

    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی...

    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی هر لحظه تنهایی من شوی وای !! تنهایی من میدانی!! عشق دنیای قشنگی دارد زیر باران با عشق چتر معنای حقیری دارد توی شبها با عشق ماه در دامن توست .. آسمان لایق توست وای!! تنهایی من!! با خودم میگفتم : چه...
  16. succulent

    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی...

    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی هر لحظه تنهایی من شوی وای !! تنهایی من میدانی!! عشق دنیای قشنگی دارد زیر باران با عشق چتر معنای حقیری دارد توی شبها با عشق ماه در دامن توست .. آسمان لایق توست وای!! تنهایی من!! با خودم میگفتم : چه...
  17. succulent

    [IMG]

    [IMG]
  18. succulent

    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی...

    یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی وقطره باران نگاهت آنروز مرا خیس نمود یک روزآمدی تا ناجی هر لحظه تنهایی من شوی وای !! تنهایی من میدانی!! عشق دنیای قشنگی دارد زیر باران با عشق چتر معنای حقیری دارد توی شبها با عشق ماه در دامن توست .. آسمان لایق توست وای!! تنهایی من!! با خودم میگفتم : چه...
  19. succulent

    [IMG]

    [IMG]
  20. succulent

    شب با بوی جیرجیرک ها می آمد آسمان پرده انداخته بود تا معاشقه ی ماه و ستاره را نبینم ابری...

    شب با بوی جیرجیرک ها می آمد آسمان پرده انداخته بود تا معاشقه ی ماه و ستاره را نبینم ابری عربده کشان می امد به دیگران می نواخت بچه ابرها زاری می کردند آنقدر که روی دستم حس کردم من هم از ترس خوابم برد صبح که بیدار شدم ماه را برده بودند...
بالا