نتایح جستجو

  1. کالیگولا

    من هشتمین آن هفت نفرم...(عرفان نظر آهاری)

    فرشته کنار بسترش آمد و قرصی نان برایش آورد و گفت: چیزی بخور! پهلوان رنجور. سال هاست که چیزی نخورده ای. گرسنگی از پای درت می آورد. ما چیزی نمی خوریم چون فرشته ایم و نور می خوریم. تو اما آدمی ، و آدم ها بسته نان و آبند. پهلوان رنجور لبخند زد، تلخ و گفت: تو فرشته ای و نور می خوری، ما هم...
  2. کالیگولا

    شازده کوچولو

    شازده گذشت كرد. شايد با چشم پر بصيرت كودكيش فهميده بود كه خلبان ما هم كودكي بوده كه كودكيشو ازش گرفتن.بهتر بگم ،گذاشت كه ازش بگيرن. شازده اينو فهميد و گذشت. از خلبان گذشت. از اشتباهش براي تبديل شدن به يه آدم بزرگ... *فعلا همين به ذهنم رسيد. شايد بعدا تونستم تكميلش كنم.
  3. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    *ديگر نمي خوابم.ديگر نفس نمي كشم. ديگر نمي خواهم بمانم،بنويسم،فكر كنم...نمي خواهم... *چند روز پيش يه دفترچه پيدا كردم كه مال 2-3 سال پيش بود.توش پر بود از كاريكاتور و طرح.تازه يادم افتاد كه قبلنا كاريكاتور مي كشيدم،طراحي مي كردم. اومدم به ياد اون دوران يه دستي به مداد ببرم. كاريكاتور وودي آلن...
  4. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    چند وقت پيش با يكي از هم دانشگاهي ها رفته بودم سايت دانشگاه. بنده خدا كلي سايت علمي باز كرد.از انواع پروژه و عكس و مقاله عمراني گرفته تا ثبت نام قسطي ماشين و وام بانكي. نمي دونم چرا توي اون مدت همه حواسم به دو تا كبوتري بود كه پشت شيشه سايت نشسته بودن....
  5. کالیگولا

    بگذريم ازين ترانه هاي درد، بگذريم ازين فسانه هاي تلخ، بگذر از من اي ستاره شب گذشت، قصه سياه مردم...

    بگذريم ازين ترانه هاي درد، بگذريم ازين فسانه هاي تلخ، بگذر از من اي ستاره شب گذشت، قصه سياه مردم زمين، بسته راه خواب ناز تو. مي گريزد از فغان سرد من گوش از ترانه بي نياز تو.... *سلام. خيلي شعر قشنگي بود. واقعا لذت بردم. ممنون!
  6. کالیگولا

    محفلي براي آثار موسیقی شخصي شما

    ممنون عزيز.لطف داري شما. در مورد قسمت 3:55 به بعد بايدبگم كه اون قسمت شروع آهنگ nothing else matters از گروه متاليكا هستش. آهنگيه كه زدنش برام هنوز زوده. چون بايد با دست زده بشه و نياز به تسلط در اين مورد داره. اول اين آهنگ تنها جايي بود كه من مي تونستم بزنم. در فرصت هاي بعدي شايد بتونم تكميلش...
  7. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    اي كاش داوري در كار بود.. كاشكي قضاوتي در كار بود...
  8. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    راستش اون موقع نفهميدم منظورت چي بود.فكر مي كردم هنوز چيزايي هست كه بشه ازش لذت برد و راضي بود....كي مي دونه؟شايد الانم نفهميدم! اين لعنتي يه حسه.فرقي نمي كنه از چي ناشي بشه.همه شون ناپايدارن. موسيقي،بنگ،شهوت..... تموم ميشه. و انقدر زود كه گاهي فكر مي كنم اصلا به شروع كردنش هم نمي ارزه... شازده...
  9. کالیگولا

    سلام كماكان. ممنون از همدرديتون. ولي من جمعه اين هفته امتحان استاتيك دارم . ديروز تفسير داشتم كه...

    سلام كماكان. ممنون از همدرديتون. ولي من جمعه اين هفته امتحان استاتيك دارم . ديروز تفسير داشتم كه هيچي نخونده بودم. با اين حال ممنون از همدرديتون. مثل اينكه شما هم با اين درس شيرين(!!!!!!!) مشغول دست و پنجه نرم كردن هستين.نه؟
  10. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    گاهي وقتا فكر مي كنم كاش دفترچه مو بهت مي دادم. مثل يه يادواره. يادواره اي از يه ابله! ابلهي كه دوستت داشت...حماقت هام اونقده زياده كه نمي دونم كدومشونو بگم.ولي اونقدر مي دونم كه گذاشتن نبودن تو بزرگترينشونه. از اون روز انقدر بي حس شدم كه ه خيلي چيزايي كه برام مهم بودن،ديگه برام پشيزي ارزش...
  11. کالیگولا

    سلام. رك بگم. دوستان به اندازه كافي گفتن. قاعدتا و حتما به هر تصميمي كه گرفتين خوب فكر كردين.فقط...

    سلام. رك بگم. دوستان به اندازه كافي گفتن. قاعدتا و حتما به هر تصميمي كه گرفتين خوب فكر كردين.فقط اميدوارم هر چي از نظر خودتون درسته انجام بپذيره. با آروزي موفقيت. p.s:بي زحمت به برادر ارجمند ارادتمنديم رو كماكان اعلم كنين.
  12. کالیگولا

    سلام. چه عجب.! يادي از درويش بي نوا نمودين. خوبين شما؟

    سلام. چه عجب.! يادي از درويش بي نوا نمودين. خوبين شما؟
  13. کالیگولا

    ديگه راستش حس دست نوشته نوشتن رو ندارم. بگذريم كه گاهي يه خزعبلاتي تو تاپيكش مي نويسم..... بعد...

    ديگه راستش حس دست نوشته نوشتن رو ندارم. بگذريم كه گاهي يه خزعبلاتي تو تاپيكش مي نويسم..... بعد صدها هزار سال از خاك،چه مهم است پاك يا ناپاك....
  14. کالیگولا

    سلام. خوبين شما؟ چه خبرا؟ چه عجب. يادي از بي نوايان كردين.... مث اينكه درسا بدجور سنگينه ها...

    سلام. خوبين شما؟ چه خبرا؟ چه عجب. يادي از بي نوايان كردين.... مث اينكه درسا بدجور سنگينه ها!!! خوش مي گذره كماكان؟
  15. کالیگولا

    من هشتمین آن هفت نفرم...(عرفان نظر آهاری)

    از بهشت‌ كه‌ بيرون‌ آمد، دارايي‌اش‌ فقط‌ يك‌ سيب‌ بود. سيبي‌ كه‌ به‌ وسوسه‌ آن‌ را چيده‌ بود.و مكافات‌ اين‌ وسوسه‌ هبوط‌ بود.فرشته‌ها گفتند: تو بي‌ بهشت‌ مي‌ميري. زمين‌ جاي‌ تو نيست. زمين‌ همه‌ ظلم‌ است‌ و فساد. و انسان‌ گفت: اما من‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كرده‌ام... زمين‌ تاوان‌ ظلم‌ من‌ است. اگر خدا...
  16. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    لذت خوندن دست نوشته به وقتيه كه جوهرش خشك نشده باشه. همون طوري كه نون را بايد داغ داغ به دهان برد.گيرم كه ممكنه دهن آدم بسوزه.
  17. کالیگولا

    ناله من مي تراود از در و ديوار آسمان،اما سراپا گوش و خاموش است! هم زباني نيست تا گويم به...

    ناله من مي تراود از در و ديوار آسمان،اما سراپا گوش و خاموش است! هم زباني نيست تا گويم به زاري:-اي دريغ- ديگرم مستي نمي بخشد شراب، جام من خالي شده ست از شعر ناب، ساز من:فريادهاي بي جواب!!
  18. کالیگولا

    ناله من مي تراود از در و ديوار آسمان،اما سراپا گوش و خاموش است! هم زباني نيست تا گويم به...

    ناله من مي تراود از در و ديوار آسمان،اما سراپا گوش و خاموش است! هم زباني نيست تا گويم به زاري:-اي دريغ- ديگرم مستي نمي بخشد شراب، جام من خالي شده ست از شعر ناب، ساز من:فريادهاي بي جواب!! سلام عزيز برادر. خوبي؟ چه عجب ... خوش مي گذره؟ دلت چرا گرفته عزيز؟ نبينم غمتو...
  19. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    مي رقصم. مي گردم. نعره مي كشم. مي دانم،ديوانه ام.مستم. ولي هستم.... امروز پيش دوستي بودم. از صبح تا شب را با هم گذرانديم. برايم سه تار مي زد و من هم گوش مي كردم. بعد از مدتي جاها عوض مي شد.من مي زدم و او-گيرم به زور -گوش مي داد. كلي حرف زديم.قاعدتا نبايد انتظار داشت كه دوتا آدم دپرس ،كه سه ترمه...
  20. کالیگولا

    مشاعرۀ سنّتی

    دل از من برد و روي از من نهان كرد خدا را با كه اين بازي توان كرد
بالا