نتایح جستجو

انشالله که هر چی خیره همون بشه

من هم به مهندسان عزیز تبریک میگم

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را

رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی در حال خود گویم همی، یادی بود کارم ترا آب رخان من مبر، دل رفت و جان را درنگر تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم ترا

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

دعوی درست نیست گر از دست نازنین چون شربت شکر نخوری زهر ناب را

من هم عید رو به تمام عزیزان تبریک میگم

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

لعبت شیرین اگر ترش ننشیند مدعیانش طمع کنند به حلوا

ای دوست دل از جفای دشمن درکش با روی نکو شراب روشن درکش با اهل هنر گوی گریبان بگشای وز نااهلان تمام دامن درکش

آن همه دلداری و پیمان و عهد نیک نکردی که نکردی وفا لیکن اگر دور وصالی بود صلح فراموش کند ماجرا

هههههههههههه دقیقا عین من،امروز دیگه نتونستم تحمل کنم نیام:دی جالب بود،مرسی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

کوه از غمت بشکافته وان غم به دل درتافته یک قطره خونی یافته از فضلت این افضال‌ها ای سروران را تو سند بشمار ما را زان عدد دانی سران را هم بود اندر تبع دنبال‌ها

یکی را داد بخشش تا رساند یکی را کرد ممسک تا ستاند

شب فراق نخواهم دواج دیبا را که شب دراز بود خوابگاه تنها را ز دست رفتن دیوانه عاقلان دانند که احتمال نماندست ناشکیبا را گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی روا بود که ملامت کنی زلیخا را چنین جوان که تویی برقعی فروآویز و گر نه دل برود پیر پای برجا را تو آن...

دگر به هر چه تو گویی مخالفت نکنم که بی تو عیش میسر نمی‌شود ما را

دعوی درست نیست گر از دست نازنین چون شربت شکر نخوری زهر ناب را

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم دربند...