نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض...

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض های هندی بر آتش راه خواهد خورد و از جیب های خویش خرگوش سفید در خواهد آورد و زغال را طلا می کند تاکید می کنند که او از دوستان خداست و فروغ چهره اش چشمها را حیران می کند و او گندم را را به خانه ما می...
  2. رجایی اشکان

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض...

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض های هندی بر آتش راه خواهد خورد و از جیب های خویش خرگوش سفید در خواهد آورد و زغال را طلا می کند تاکید می کنند که او از دوستان خداست و فروغ چهره اش چشمها را حیران می کند و او گندم را را به خانه ما می...
  3. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایا من قدرت آن را ندارم تا قلب آنها که دوستشان دارم را شاد کنم ؛ از تو میخواهم در این روزهای پایانی سال ، مشکلاتشان را آسان ، دعاهایشان را مستجاب و دلشان را شاد گردانی ... آمین یا رب العالمین
  4. رجایی اشکان

    سلام ممنون مثل همیشه لطف دارید شما سپاسگذارم

    سلام ممنون مثل همیشه لطف دارید شما سپاسگذارم
  5. رجایی اشکان

    ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ... ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯿﺮﻩ ...

    ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ... ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯿﺮﻩ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﻻﮎ ﺧﻮﺩﺵ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، ﺑﺮﺍﺵ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﮕﺎﻩﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﮑﺸﻪ .... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﻭ ﺿﺠﻪ...
  6. رجایی اشکان

    ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ... ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯿﺮﻩ ...

    ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ... ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯿﺮﻩ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﻻﮎ ﺧﻮﺩﺵ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، ﺑﺮﺍﺵ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﮕﺎﻩﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﮑﺸﻪ .... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﻭ ﺿﺠﻪ...
  7. رجایی اشکان

    بگذار در این روز های آغازسال جدید بگویم که سال خوبی نبودی. دلت برایم نسوخت، نامهربان بودی،...

    بگذار در این روز های آغازسال جدید بگویم که سال خوبی نبودی. دلت برایم نسوخت، نامهربان بودی، خوشحالم که بالاخره تمام شدی. سیصد و شصت و پنج روز تحملت کردم ... و حالا دلم برایت می سوزد که نخواستی خاطره خوبی از خودت جا بگذاری. بزرگترین دروغ های عمرم را با تو شنیدم و ناجوانمردترین لحظه ها را باتو...
  8. رجایی اشکان

    سلامتی آنهایی که عید زندگیشان سال های سال است که تنهایشان گذاشته اما کسی خمِ ابرویشان را هم ندید...

    سلامتی آنهایی که عید زندگیشان سال های سال است که تنهایشان گذاشته اما کسی خمِ ابرویشان را هم ندید .. سلامتی قاب عکس های وسط سفره هفت سین که دنیا خودش را فاصله ای کرد بین ما و آنها سلامتی دونفره هایی که این بهار میشود اولین بهار زندگیشان ، اولین اردیبهشت ، اردیبهشتی که انگار خدا هم بعد از خلقت اش...
  9. رجایی اشکان

    سلامتی آنهایی که سلیقه ی خودشان را گذاشتن لب کوزه و آب اش را خوردند و این عید را با سلیقه ی کسی...

    سلامتی آنهایی که سلیقه ی خودشان را گذاشتن لب کوزه و آب اش را خوردند و این عید را با سلیقه ی کسی خرید کردند که درِهر اتاق پُروی را که باز میکردند او را با یک لبخند تمام نشدنی در حال برانداز خود میدیدند .. آنهایی که در تراس طبقه ی دوازدهم یک آپارتمان خیره به یک نقطه ی نامتناهی در دورترین گوشه ی...
  10. رجایی اشکان

    لکنت گرفتم تا تو را دیدم کنارم گفتم سلام اما سلامم ، هفت سین داشت!... حسین_میرقاسمی

    لکنت گرفتم تا تو را دیدم کنارم گفتم سلام اما سلامم ، هفت سین داشت!... حسین_میرقاسمی
  11. رجایی اشکان

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار...

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار بی تو سرآغاز ناچاری است سال کبیسه ای که از کوچه می گذرد و نمی داند چگونه به پایان برسد آرزو_نوری
  12. رجایی اشکان

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار...

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار بی تو سرآغاز ناچاری است سال کبیسه ای که از کوچه می گذرد و نمی داند چگونه به پایان برسد آرزو_نوری
  13. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    آن كسـى كه دعا مى كند، هـمانى است كه فكر مى كند خـدا چيـزها را اشتباه آفريده است! او همچنين فـكر مى كند كه مى تواند خـدا را راهنمايى كند كه چطور آنها را درست كند! ولى در عين حال بـاور دارد كه هيچكدام از كارهاى قادر متعالش بى حكمت نبوده است..! خدایا من دعا میکنم این باراما با اعتقاد و ایمان کامل...
  14. رجایی اشکان

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار...

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار بی تو سرآغاز ناچاری است سال کبیسه ای که از کوچه می گذرد و نمی داند چگونه به پایان برسد آرزو_نوری
  15. رجایی اشکان

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار...

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار بی تو سرآغاز ناچاری است سال کبیسه ای که از کوچه می گذرد و نمی داند چگونه به پایان برسد آرزو_نوری
  16. رجایی اشکان

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار...

    بهار بی تو بهار نیست هفت سین واژگونه ای است که سین های آن مثل دندانهای مرده بیرون زده است بهار بی تو سرآغاز ناچاری است سال کبیسه ای که از کوچه می گذرد و نمی داند چگونه به پایان برسد آرزو_نوری
  17. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  18. رجایی اشکان

    باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع...

    باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است. همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده است و درخت گیلاس هدیه یِ جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست. باز کن پنجره ها را ای دوست هیچ یادت هست که زمین را عطشی...
  19. رجایی اشکان

    باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع...

    باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است. همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده است و درخت گیلاس هدیه یِ جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست. باز کن پنجره ها را ای دوست هیچ یادت هست که زمین را عطشی...
  20. رجایی اشکان

    باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع...

    باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است. همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده است و درخت گیلاس هدیه یِ جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست. باز کن پنجره ها را ای دوست هیچ یادت هست که زمین را عطشی...
بالا