نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    سال نو آمده برای گم نشدن در هیاهوی اتفاقات تازه باید دست خود را محکم تر بگیرم... سال نو مبارک

    سال نو آمده برای گم نشدن در هیاهوی اتفاقات تازه باید دست خود را محکم تر بگیرم... سال نو مبارک
  2. رجایی اشکان

    سال نو آمده برای گم نشدن در هیاهوی اتفاقات تازه باید دست خود را محکم تر بگیرم... سال نو مبارک

    سال نو آمده برای گم نشدن در هیاهوی اتفاقات تازه باید دست خود را محکم تر بگیرم... سال نو مبارک
  3. رجایی اشکان

    مرد‌هایِ زیادی با خیالِ من خوابیده اند با چشم بسته مرا سر تا به ناخن عریان دیده اند گیسوانِ...

    مرد‌هایِ زیادی با خیالِ من خوابیده اند با چشم بسته مرا سر تا به ناخن عریان دیده اند گیسوانِ سیاهم را ناز کرده اند نازم کشیده اند خواب دیده اند خواب دیده اند شب‌های زیادی به دنیا پشت کرده ام سیگار کشیده ام کنارِ بغض‌هایم درد کشیده ام برایِ آغوشی که نیست آه کشیده ام یکی‌ از این شب‌ها تو می‌آیی...
  4. رجایی اشکان

    مرد‌هایِ زیادی با خیالِ من خوابیده اند با چشم بسته مرا سر تا به ناخن عریان دیده اند گیسوانِ...

    مرد‌هایِ زیادی با خیالِ من خوابیده اند با چشم بسته مرا سر تا به ناخن عریان دیده اند گیسوانِ سیاهم را ناز کرده اند نازم کشیده اند خواب دیده اند خواب دیده اند شب‌های زیادی به دنیا پشت کرده ام سیگار کشیده ام کنارِ بغض‌هایم درد کشیده ام برایِ آغوشی که نیست آه کشیده ام یکی‌ از این شب‌ها تو می‌آیی...
  5. رجایی اشکان

    مرد‌هایِ زیادی با خیالِ من خوابیده اند با چشم بسته مرا سر تا به ناخن عریان دیده اند گیسوانِ...

    مرد‌هایِ زیادی با خیالِ من خوابیده اند با چشم بسته مرا سر تا به ناخن عریان دیده اند گیسوانِ سیاهم را ناز کرده اند نازم کشیده اند خواب دیده اند خواب دیده اند شب‌های زیادی به دنیا پشت کرده ام سیگار کشیده ام کنارِ بغض‌هایم درد کشیده ام برایِ آغوشی که نیست آه کشیده ام یکی‌ از این شب‌ها تو می‌آیی...
  6. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    وقتے پاییـن ترینـم خـدا امیـدِ مـن است .. وقتے تـاریڪ ترینـم خـدا روشنـایےِ مـن است .. وقتے ضعیف ترینـم خـدا نیـروی مـن است .. وقتے غمگیـن ترینـم خـدا آرامِ جـانِ مـن است .. خداااااااااااااااااااااااا
  7. رجایی اشکان

    آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیرِ ماشین می روند ، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخره ای...

    آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیرِ ماشین می روند ، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین . این ها البته مهم است ، ولی مهم تر، همان نبودنِ آن هاست، این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جایشان خالی می ماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از...
  8. رجایی اشکان

    آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیرِ ماشین می روند ، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخره ای...

    آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیرِ ماشین می روند ، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین . این ها البته مهم است ، ولی مهم تر، همان نبودنِ آن هاست، این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جایشان خالی می ماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از...
  9. رجایی اشکان

    آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیرِ ماشین می روند ، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخره ای...

    آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیرِ ماشین می روند ، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین . این ها البته مهم است ، ولی مهم تر، همان نبودنِ آن هاست، این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جایشان خالی می ماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از...
  10. رجایی اشکان

    تمام شدن هایی هست که تمام نمیشود تمامت می کند! مثل رفتن های اختیاری ماندن های اجباری مثل هجوم...

    تمام شدن هایی هست که تمام نمیشود تمامت می کند! مثل رفتن های اختیاری ماندن های اجباری مثل هجوم خاطرات به آنی مثل طعم تلخ دیدن یک یادگاری و زل زدن به یک صندلی خالی و حرف زدن با کسی که دوستش داری،در حالی که تنهایی با حالی شبیه دیوانگی، بیماری... تمام شدن هایی شبیه ترک کردن یک مرد سیگاری می کشی و...
  11. رجایی اشکان

    تمام شدن هایی هست که تمام نمیشود تمامت می کند! مثل رفتن های اختیاری ماندن های اجباری مثل هجوم...

    تمام شدن هایی هست که تمام نمیشود تمامت می کند! مثل رفتن های اختیاری ماندن های اجباری مثل هجوم خاطرات به آنی مثل طعم تلخ دیدن یک یادگاری و زل زدن به یک صندلی خالی و حرف زدن با کسی که دوستش داری،در حالی که تنهایی با حالی شبیه دیوانگی، بیماری... تمام شدن هایی شبیه ترک کردن یک مرد سیگاری می کشی و...
  12. رجایی اشکان

    تمام شدن هایی هست که تمام نمیشود تمامت می کند! مثل رفتن های اختیاری ماندن های اجباری مثل هجوم...

    تمام شدن هایی هست که تمام نمیشود تمامت می کند! مثل رفتن های اختیاری ماندن های اجباری مثل هجوم خاطرات به آنی مثل طعم تلخ دیدن یک یادگاری و زل زدن به یک صندلی خالی و حرف زدن با کسی که دوستش داری،در حالی که تنهایی با حالی شبیه دیوانگی، بیماری... تمام شدن هایی شبیه ترک کردن یک مرد سیگاری می کشی و...
  13. رجایی اشکان

    تمام شدن هایی هست که تمام نمیشود تمامت می کند! مثل رفتن های اختیاری ماندن های اجباری مثل هجوم...

    تمام شدن هایی هست که تمام نمیشود تمامت می کند! مثل رفتن های اختیاری ماندن های اجباری مثل هجوم خاطرات به آنی مثل طعم تلخ دیدن یک یادگاری و زل زدن به یک صندلی خالی و حرف زدن با کسی که دوستش داری،در حالی که تنهایی با حالی شبیه دیوانگی، بیماری... تمام شدن هایی شبیه ترک کردن یک مرد سیگاری می کشی و...
  14. رجایی اشکان

    رفتــن هــم حــرف عجيبــي ‌اســت شبيــه اشتبــاه آمــدن گفــت بــر مــي گــردم و رفــت و همــه‌...

    رفتــن هــم حــرف عجيبــي ‌اســت شبيــه اشتبــاه آمــدن گفــت بــر مــي گــردم و رفــت و همــه‌ پــل ‌هــاي پشــت ســرش را ويــران کــرد همــه مــي ‌دانستنــد ديگــر بــاز نمــي ‌گــردد امــا بــازگشــت بــي هيــچ پلــي در راه او مســير مخفــي يــادها را مــي ‌دانســت سيد_علي_صالحي
  15. رجایی اشکان

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض...

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض های هندی بر آتش راه خواهد خورد و از جیب های خویش خرگوش سفید در خواهد آورد و زغال را طلا می کند تاکید می کنند که او از دوستان خداست و فروغ چهره اش چشمها را حیران می کند و او گندم را را به خانه ما می...
  16. رجایی اشکان

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض...

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض های هندی بر آتش راه خواهد خورد و از جیب های خویش خرگوش سفید در خواهد آورد و زغال را طلا می کند تاکید می کنند که او از دوستان خداست و فروغ چهره اش چشمها را حیران می کند و او گندم را را به خانه ما می...
  17. رجایی اشکان

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض...

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض های هندی بر آتش راه خواهد خورد و از جیب های خویش خرگوش سفید در خواهد آورد و زغال را طلا می کند تاکید می کنند که او از دوستان خداست و فروغ چهره اش چشمها را حیران می کند و او گندم را را به خانه ما می...
  18. رجایی اشکان

    یک جرعه کتاب..

    همیشه بعد از تاریکی نوره، باید توی اون تاریکی به راهت ادامه بدی، روشنایی در انتظارته... درست مثل حرکت قطار توی یک تونل تاریک، اگر بترسی و بیرون بپری، وسط راه و توی تاریکی می مونی توی اون تونل، ولی باید توی قطار بمونی و مسیر را تا آخر با قطار طی کنی، بعدش روشنایی در انتظارته. وسط تاریکی...
  19. رجایی اشکان

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض...

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض های هندی بر آتش راه خواهد خورد و از جیب های خویش خرگوش سفید در خواهد آورد و زغال را طلا می کند تاکید می کنند که او از دوستان خداست و فروغ چهره اش چشمها را حیران می کند و او گندم را را به خانه ما می...
  20. رجایی اشکان

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض...

    او را نخواهیم دید اما هر آنکه او را در جام جهان نما ببیند شیشه ها را خواهد خورد یا مثل مرتاض های هندی بر آتش راه خواهد خورد و از جیب های خویش خرگوش سفید در خواهد آورد و زغال را طلا می کند تاکید می کنند که او از دوستان خداست و فروغ چهره اش چشمها را حیران می کند و او گندم را را به خانه ما می...
بالا