اولین روز بارانی را بخاطر داری؟؟
غافلگیر شدیم، چتر نداشتیم. خندیدیم...........دویدیم وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی،چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا
خیس بود
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد...
کلاغ پر؟!!!
نه!… کلاغ را بگذاریم برای آخر…
نگاهت پر….خاطراتت هم پر…صدایت هم پر….
کلاغ پر؟!!!!!
نه ….!کلاغ را بگذاریم برای آخر…
جوانیم پر…خاطراتم پر…من هم…
پر….
حالا تو مانده ای و کلاغی که هیچ وقت به خانه اش نرسید….
بی خبـر می روی !
و من سر در گــم این رفتن زمینُ زمـان را لعنت می کنـم…!
مگـر قرار نبود بـانویت پنـاه بیـاورد به آغوش تو از شــرِ تمـام این دلتنگی هـا ؟
دلـــــــم یک فنـــــــجان اشــــــک میخواهــــــــد
و یـــک بشــــــــقاب فریـــاد ...
جاســــــیگاری را هم روی میـــــز بگذارید لطفـــــا ...
می خواهم خاکســـــــتر خاطـــــــراتم را با ته مـــــانده ی ســیگارم
لـــه کنم...
اینکه چقدر از آنروز ها گذشته ،
یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم،
یا اینکه هرکداممان کجای ِ دنیا افتاده ایم...
اصلا مهم نیست.. !
باز باران که ببارد ،
هر وقت که میخواهد باشد ،
دلم هوایت را میکند ...
بسم الله الرحمن الرحیم
الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُ هُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فی السَّماواتِ وَ ما
فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إ لا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وِ ماخَلفَهُم وَ لا
یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُر سِیُّهُ...
الَّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا و نَبیـِّنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
بارخدایارحمت فرست به آقا و پیغمبر ما حضرت محمد و آلش
مَااختَلَفَ المَلَوانِ وتَعاقَبَ العَصراَنِ
مادامی که کشتی رانان در رفت وآمدند و شب وروز
وَکَرَّالجَدیداَنِ واَستَقبَلَ الفَرقَداَنِ وَبَلِّغ
تکرار میشود وستارگان باز می تابند...