روزی پیرمرد کشاورزی به پسرش که تو زندان بود نامه ای نوشت و گفت:« پسرم تو که تو زندان هستی و من هم پیر شدم و دیگه نمیتونم کار کنم، زمین باید شخم زده بشه تا بشه دوباره توش محصول کاشت ولی من تواناییشو ندارم، کاش بودیو این کارو میکردی تا بدهیهامونو میدادیم و مشکلاتومون حل میشد!»
بعد از چند روز یه...