نتایح جستجو

  1. میهن مشرقی

    کوچه های تنهایی

    میدانی ؟هنوز با خود کلنجار میروم. اخر مرا به تردیدی فرو بردی، که راست میگفتی یا من خوش باور بودم؟ یاد حرفت که می افتم،از عمق سوزاندن دلم میفهمم که حرف دلت بود. راستی اگر حرف دلت بود یعنی دوست داشتن هایت دروغ بود،نه؟ میدانی ؟از خوبیهایت دیواری ساخته بودم که خشت اولش اعتماد بود،نمی دانم حرف دلت چه...
  2. میهن مشرقی

    رد پای احساس ...

    عازم یک سفرم سفری دور به جایی نزدیک سفری از خود من تا به خودم مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و امیدم به خداوندی او...
  3. میهن مشرقی

    کوچه های تنهایی

    از تو عبور میکنم فقط نگاه میکنی، من اشتباه میکنم تو هم گناه میکنی ازم عبور میکنی ببین سقوط میکنم، به من نگاه کن، بزن، فقط سکوت میکنم از تو عبور میکنم فقط نگاه میکنی، من اشتباه میکنم تو هم گناه میکنی به من نگاه کن نترس، من به تو مبتلا شدم، به موج میزنم ببین چه ساحلا خدا شدم به من نگاه کن بگو کجا...
  4. میهن مشرقی

    کوچه های تنهایی

    حقیقت چیزی نیست که نوشته می شود ، آن چیزی است که سعی می شود پنهان بماند ! آلبرت اینشتین
  5. میهن مشرقی

    کوچه های تنهایی

    "زندگی میکنم حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم، چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم می سازد. بگذار هر چه از دست می رود، برود؛ من آن را می خواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را." - ارنستو چگوارا
  6. میهن مشرقی

    کوچه های تنهایی

    شایـــد تنــــهـــا کســـــی نبودم کـــه دوستــــت داشـــــتــــم امـــــــا.... کــــســـی بودم کـــه تـــنـــهـــا تـــــــــــو را دوســـت داشـــــتـــم..
  7. میهن مشرقی

    کوچه های تنهایی

    نالیدن را چکار کنم ؟ داد کشیدن را چکار کنم ؟ راستی چاه هم چه نعمتی بود ! نیست ، آه ! ببین که تا کجا محرومم ! ببین که به چه چیزها نیاز دارم و ندارم ، چه آرزوها دارم و نیست ! دکتر علی شریعتی / گفتگوهای تنهایی
  8. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب کجاست محرم رازی که یک زمان دل شرح ان دهد که چه گفت و چها شنید..........
  9. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب این قافله رت لطف ازل بدرقه باد که ازو خصم به دام امد و معشوقه به کام.....
  10. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب به وقت گل گنه بنده عفو کن وین ماجرا به سر و لب جویبار بخش.....
  11. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است..........
  12. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    نقد بازار جهان بنگر و بازار جهان گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس........
  13. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار وزان که با دل ما کرده ای پشیمان باش...
  14. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید..........
  15. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد ...
  16. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    یار اگر ننشست با ما ، نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود ، از گدایی عار داشت ......
  17. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند......
  18. میهن مشرقی

    کوچه های تنهایی

    محال است در لحظات خوشم نباشی،دعایت نکنم..... راستی در تو چه چیزی هست که فراموشم نمی شوی؟؟؟ :w05:
  19. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب ان نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش........
  20. میهن مشرقی

    گفتگوهای تنهایی

    مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛ چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند. به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند ... خدایا بفهمانم که...
بالا