نتایح جستجو

گاهی فرار می کنم از فکر کردن به تو مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم . . .

آدمـــــ هـا کـه " عـوض " می شونـد ... از " سـلام " و " شـب بـخیـر " گـفتـنشان مـی شود ایـن را فـهمیـد ! از "بوسه هایشان "از " حـرف هـا " و " نـگاه هـا "... ... از گـودال هـای ِ عـمیـقی کـه بیـن ِ تــو و خـودشان می کـَـنـند و تـویـش را پُــر از دلیـل مـی کُنـند ....!

تمام پروانه ها قاصدک بودند ... به هر قاصدکی راز چشمان تو را گفتم ، پروانه شد ! تمام پروانه ها ادای چشمان تو را در می آورند ؛ چون بغض مرا دوست دارند !

مثل گنجشک کوچکی هستم خسته از حوض‌های نقاشی، می‌شود آسمان من باشی؟

هم می زنم این قهوه یِ تلخِ قجری را تا فکرِ تــو شاید برساند شکری را من خاطره می نوشم و با یادِ تو خوبم برگرد ... و پایان بده این بی خبری را بعد از گله و اخم بگو سیب ... و پر رنگ لبخند بزن تا بنویسم اثری را .. حالا که حواسم به تـــو پرت است ... بگیرند از دست من این هوش و حواس بشری را با...

از اين همه درخت زبان بسته برگي باقي نمي گذارد بادي كه تو در جهانم كاشته اي...

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]