کوله بارم بر دوش ، سفری می باید
سفری بی همراه ، گم شدن تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت :
هر کجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی
تو بگو از ته دل :
من خدا را دارم
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند!