نتایح جستجو

این روزها انقدر دل نازک وحساس ودلتنگ شدم که باصدای نون خشکی محلمونم گریم میگیره...

درمسیر آسمان دست اندازهای عجیبی است...!!! دعا هایم قبل رسیدن به خدا به طرز وحشتناکی چپ میکنند...

درمسیر آسمان دست اندازهای عجیبی است...!!! دعا هایم قبل رسیدن به خدا به طرز وحشتناکی چپ میکنند...

هرروز برایت مینویسم درست مثل پسرک نابینا که هرروز برای ماهی مرده اش غذا می ریخت...

دستهایـش از توزبر ترو پهن تـراسـت.... صورتش تــه ریشـی دارد... جـای گـریـه کردن،مـوهـایـش سـفـیـد مـیـشـود... اوبا هـمـان دستـهای زبـرش تـورانـوازش مـیـکند... وبا همـان صـورت ناصـاف ونـامـلایـم تـــورا مـی بوسـد وتوآرام مـیشـوی... بـه اوسـخت نگــــیر...! اوراخـــراب نکــــن...

دستهایـش از توزبر ترو پهن تـراسـت.... صورتش تــه ریشـی دارد... جـای گـریـه کردن،مـوهـایـش سـفـیـد مـیـشـود... اوبا هـمـان دستـهای زبـرش تـورانـوازش مـیـکند... وبا همـان صـورت ناصـاف ونـامـلایـم تـــورا مـی بوسـد وتوآرام مـیشـوی... بـه اوسـخت نگــــیر...! اوراخـــراب نکــــن...

تنم لمس دستان تو را میخواهد تا سرد و سخت شوند و انگاه که با من هم آغوش میشوی دیگر چه فرقی میکند زیر تلی از خاک باشم یا افتاده در میان صحرایی بی انتها چون کنار تو هستم سرد و ارامم مثل سنگ مثل همان بانوی سپید پوشی که در میان خیالها و رویاهایش خوش آرمیده است. وقتی تو لمسم کنی شاید بشنوم...

می خوابم نه اینکه خسته ام فقط به دنبال رویاهای گمشده ام هستم انگار چشمانم برای دیدنت از من مشتاقترند که اینقدر سنگین اند

تنم لمس دستان تو را میخواهد تا سرد و سخت شوند و انگاه که با من هم آغوش میشوی دیگر چه فرقی میکند زیر تلی از خاک باشم یا افتاده در میان صحرایی بی انتها چون کنار تو هستم سرد و ارامم مثل سنگ مثل همان بانوی سپید پوشی که در میان خیالها و رویاهایش خوش آرمیده است. وقتی تو لمسم کنی شاید بشنوم که یکی...

نامت مستم میکند یادت هستم میکند

شاه بیت شعر و غزلم تویی دفتر شعرم بنام توست قصه ام برای تو غصه ام برای تو ت و تکرار میشوی و بی تکراری تو آغاز بی پایانی

شهرزاد قصه هایت میشوم هزار و یک شب که نه هزار و یک سال هم از تو بگویم این قصه بی پایان است تکرار میشوی اما.. تو همان تکرار بی تکراری

یال امدن که به سرت میزند خوشم . اما امدنت مثل عکس ماه روی آب است, دارمت اما فقط خیالت را ؛ بین من و تو و داشتنت فاصله هاست . وقتی ندارمت پر از خیال توام پر از شوق داشتنت و وقتی هستی پر از اندوهم اندوه بودنت و نداشتنت. نمیدانی چه دردی دارد بدانی که بهترین هدیه خدا دست توست ولی مال تو...

چه اتفاق تلخی بود رفتن تو وقتی مرا به دست بغض و تنهایی سپردی من از همان روز اسیر لحظه های بی تو بودنم پشت میله های حسرت که از رفتنت در دلم ماند

دلم یک تو میخواهد از همان تو هایی که نگاهم کنی انگشتم را در دستت بگیری و فشارش دهی همان تویی که بیتاب و بیقرارم باشی برا دیدنم سر از پا نشناسی و دوریم را دریا دریا گریه کنی دلم دلی را میخواهد که هنوز دلتنگم است . دلم تو را میخواهد که بگوید تو فقط تو ...تو ...تو

چقدر خووب نمیدونستم اینطوری امیدوارم برای همه سال خوبی باشه