نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    حال و روز تو را و دلتنگی های سال به سال تو را و تردید های تو را که ضرب در عشق کنیم و به توان دلواپسی برسانیم تازه می شود من مهديه لطيفي
  2. hamedinia_m51

    دور... دیر... تو تمام نا امیدی یک انسانی در رسیدن به کدام مسیر می توان اعتماد کرد؟ کاش...

    دور... دیر... تو تمام نا امیدی یک انسانی در رسیدن به کدام مسیر می توان اعتماد کرد؟ کاش می شد ایستاد، درست مرکز جهان، و منتظر آمدنت شد از شرق.
  3. hamedinia_m51

    دور... دیر... تو تمام نا امیدی یک انسانی در رسیدن به کدام مسیر می توان اعتماد کرد؟ کاش...

    دور... دیر... تو تمام نا امیدی یک انسانی در رسیدن به کدام مسیر می توان اعتماد کرد؟ کاش می شد ایستاد، درست مرکز جهان، و منتظر آمدنت شد از شرق.
  4. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  5. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  6. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  7. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  8. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  9. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    دلتنگت هستم .... و این خط غریب .... و این چشمان خسته .... و این دست های مهربان ..... عجیب بیقراری می كنند ..... عجیب دلتنگت هستم و می دانم كه اگر لبخند بر لب های تو بدرخشد .... قدم هایم پرواز می آموزند .... و دلتنگ تر می شوم .... از این انتظار فرسوده كننده كه گریزی ندارد .... ! تنها مانده ام...
  10. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    می‌دانم فایده‌ای ندارد فایده‌ای ندارد به تلفن چشم بدوزم هر از گاهی بروم پشت پنجره پرده را كنار بزنم یا با هر صدای آشنایی سر برگردانم فایده‌ای ندارد درست مثل این‌كه به گل‌های پیراهنم آب بدهم
  11. hamedinia_m51

    فراق یار

    حالا دیدار ما به نمی‌دانم آ ن کجای فراموشی دیدار ما اصلاً به همان حوالی هر چه باد، آباد دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیده‌اند پس با هر کسی از کسان من، از این ترانه محرمانه سخن مگوی نمی‌خواهم آزردگانِ ساده بی‌شام و بی‌چراغ از اندوهِ اوقاتِ ما با خبر شوند قرار ما از همان ابتدای علاقه پیدا...
  12. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    روزها می‌روند و ما می‌مانیم تكیه داده به غروب ...
  13. hamedinia_m51

    گریه کن ای دل..........

    باز من تنهایم باز من غمگینم باز من سرگردان از خودم میپرسم: به که دل باید بست؟ به کجا باید رفت؟ به که باید پیوست؟ به امینی که امانت خوار است؟ یا به افسانه ی دوست؟ ......... گریه ام میگیرد..........
  14. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    شاید اگر دائم بودی کنارم یه روز میدیدم که دوست ندارم می خوام برم که تا ابد بمونم سخته برای هر دومون میدونم شاید اگر دائم بودی کنارم یه روز میدیدم که دوست ندارم می خوام برم که تا ابد بمونم سخته برای هر دومون میدونم فکر نکنی دوری و اینجا نیستی قلب من اونجاست تو تنها نیستی خودم میرم عکسام ولی...
  15. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    غروب است و ذهن متروک پنجره در انتظار بارانی از روز های دوستت دارم بی تو خیلی تنهایم...
  16. hamedinia_m51

    رفتن...

    پاهای من دلش پرسه های عاشقانه می خواهد...*
  17. hamedinia_m51

    فراق یار

    عاشقانه‌هام را باید نگه‌دارم برای وقتی‌که دیگر نیستی. حالا هرچه می‌نویسم تویِ دلت می‌خندی، و می‌گویی: چه شاعر احمقی‌ست این مرد!
  18. hamedinia_m51

    خاطرات آن روزها...

    از وقتی به خواب‌هايم می‌آيی زيباتر شده‌ای امروز هم بی‌تو گذشت هنوز دير نشده، راه بازگشت هميشه كوتاه‌تر است...
  19. hamedinia_m51

    من با تو تنها نیستم.

    چه فرق می کند از کدام خیابان کدام کوچه عبور میکنی وقتی قرار نیست بدانم کجایی حالا تمام شهر، و اصلا تمام دنیا را دوست دارم حتی این کوچه ی بن بست را شاید تو از آن گذشته باشی و تمام شعرها را دوست دارم شاید تو خوانده باشی شان و تمام عطرها و کتاب ها و آوازها را می بینی؟ دنیایم بدون تو...
  20. hamedinia_m51

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    زود زودی!دیر دیرم! من یه آواز اسیرم! اسیر این شب پیرم تو مثل ماه هلالی!....نازنین!جای تو خالی! زیر ضربه های رگبار! تشنه ام!تشنه ی دیدار! من و به خاطر بسپار! نگو رویای محالی!.....نازنین جای تو خالی! خیسم از حضور بارون! منو از سرما نترسون توی چله ی زمستون لحظه ی تحویل سالی!....نازنین!جای تو...
بالا