نتایح جستجو

گفتند که گل چمن به یکبار آراست برخاست و کلید باغ و کاشانه بخواست گل گفت که با او نبود کارم راست دانی چه گلابخانه را راه کجاست

در کوی تو هیچ کار من ناشده راست ایام به کین خواستن من برخاست واخر به دلت گذر کند چون بروم کان دلشده کی رفت و چگونه‌ست و کجاست

بکشت غمزهٔ آن شوخ بی‌گناه مرا فکند سیب زنخدان او به چاه مرا غلام هندوی خالش شدم ندانستم کاسیر خویش کند زنگی سیاه مرا دلم بجا و دماغم سلیم بود ولی ز راه رفتن او دل بشد ز راه مرا هزار بار فتادم به دام دیده و دل هنوز هیچ نمیباشد انتباه مرا ز مهر او نتوانم که روی برتابم...

من دیوانه نه آنم که نصیحت شنوم پند پیرانه مده گو پدر پیر مرا

شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش کسی دارد که دارد در کنار خویش یاری خوش دل از مهر بتان برداشتم آسودم این است این اگر دارد شرابی مستیی ناخوش خماری خوش خوشم با انتظار امید وصل یار چون دارم خوش است آری خزانی کز قفا دارد بهاری خوش بود در بازی عشق بتان، جان باختن، بردن میان...

دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری که بر وی هر زمان ابرو کمانی می‌زند تیری

دل عشاق روا نیست که دلبر شکند گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند

:gol: من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

صورتی مایل به سبز :surprised:

ناصرخسرو ناصرخسرو :gol: تا ذات نهاده در صفائیم همه عین خرد و سفرهٔ ذاتیم همه تا در صفتیم در مماتیم همه چون رفت صفت عین حباتیم همه

سعدی سعدی مرا خود با تو چیزی در میان هست و گر نه روی زیبا در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست مبر ظن کز سرم سودای عشقت رود تا بر زمینم استخوان هست اگر پیشم نشینی دل نشانی و گر غایب شوی در دل نشان هست به گفتن راست ناید شرح حسنت...

منوچهری منوچهری :gol: هست ایام عید و فصل بهار جشن جمشید و گردش گلزار ای نگار بدیع وقت صبوح زود برخیز و راح روح بیار

نوبهار و رسم او ناپایدار است ای حکیم! گلشن طبع تو جاویدان بهار است، ای حکیم! آن بهاری کاعتدالش ز آفتاب حکمت است از نسیم مهرگانی برکنار است، ای حکیم! نوبهار فرخ بلخ و بهارستان گنگ در بر گلخانهٔ طبع تو خار است، ای حکیم! نافهٔ چین است مشکین خامه‌ات کثار وی مشکبیز و مشکریز و...

ملک‌الشعرای بهار ملک‌الشعرای بهار افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست فریاد که فریادرسی پیدا نیست بس لابه نمودیم و کس آواز نداد پیداست که در خانه کسی پیدا نیست :gol:

هزاردستان بد در سخن مرا و چو من نه در هزار چمن یک هزاردستان بود :gol:

کارم به فارسی میشه: برنامه ریزی عملیات تخلیه و بارگیری کشتی های کانتینریه:D مثلاً Stowage Planner هستم خیر سرم:biggrin: راستی تاپیک دیفنتم خیلی باحال بود:gol:

آره دوباره جمعه شبکاری:biggrin: کار کشتی ها تموم شد گفتم یه دوری تو باشگاه بزنم;)

صد سال به از این سال ها صد سال به از این سال ها سلام بچه های با حال وخونگرم تالار مهندسی کشاورزی این موقع شب مهمون ناخونده نمی خواین؟ اومدیم عید دیدنی امیدوارم سال جدید سالی پر از موفقیت و سلامت واسه تون باشه انشا... امسالم همینطور فعال باشین:gol:

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم پرده برانداختی کار به اتمام رفت ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق خرمن خاصان بسوخت خانگه عام...

سعدی سعدی :gol: چون حال بدم در نظر دوست نکوست دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست چون دشمن بیرحم فرستادهٔ اوست بدعهدم اگر ندارم این دشمن دوست