سرعتم را کند کردم
چشمام رو به چشماش گره زدم
همه توان و فکرم رو گذاشتم رو قدمهام
آروم اولین گام رو برداشتم
یه صدای تو قلبم بهم گفت :
« تا قله راهی نیست »
خدا رو در کنارم حس کردم
مثل همیشه ای که بود
دوست دارم ها فقط بازی لبهاست
و اگر بدانی از درون قلب ها
از درون قلبهای یخ زده نفرت میبارد
لبخند ها روی لبشان است و ....
خیانت ها در وجودشان !!
دوست دارم ها
جایی همین اطراف دور ..
به دست فراموشی خاک شده است
من برای تو به دنیا آمدم
تو برای من
اما هر چه میگردم نیستی....
یا مشکل از زمان امدن ماست
یا گردی زمین
یک جا کنار تنهایی ام بایست
یک گل زرد هم به دستت باشد
می شناسمت
عطر تو چیز دیگریست