به باد می رود شبی
تمامی تلاش من
-برای از یاد بردن
تمام خاطرات تو -
به یک تلاقی نگاه
در آسمان چشم تو
ویا
به یک عبور رهگذر
که همرهش شمیم توست
به هر بهانه ای که هست
فیل دلم دوباره باز
هوای هند می کند !
آن شب ...
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
آن شب که شب پره ها ..
عاشــقـــانه تر ..
نــــور را می جســـتند ...!
و اتاقم ..
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
رد پاهایم را پاک...
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
من تو را نمی سرایم !..
تو ...
خودت در واژه ها می نشینی ..!
خودت قلم را وسوسه می کنی !!
و شعر...
فرقی ندارد کدام خیابان و در کدام شهر دنیا باشد
حتی با سبک های زیبای معماری
هم نمی توان گفت کدام خیابان زیباتر است
اما زیباترین خیابان خیابانی ست
که خانه دلدارت آنجاست
همان خیابانی که با قدم های تو
متبرک می شود
و از عطر حضورت مست می گردد
از ما رای یک احساس قشنگ تپش های قلب تو را می شنوم
چه زیباست از پشت این نقاب هزار رنگ حس دلتنگی تو را بوئیدن
تو را می بینم و می جویم که همچون یک باران بهاری
بر دل پائیزی من می باری و سیراب
میکنی درختان دلم راکه بارور می شوند و شکوفه می دهنددر بهار دل
چه معصومانه است عشقی که تو...
روز خاموش که شد وقت درخشیدن توست
بهترین لحظهی شب لحظهی تابیدن توست
ابرها پشت به ماهند به تو خیره شدند
ماه پنهان شده هم محو درخشیدن توست
دیدهام مثل گلی باز، تو را بعد از این
فکر آشفتهی من در هوس چیدن توست
قرنها فاصله باقی است میان من و شعر
این که شاعر شدم از معجزهی دیدن توست
پلک بر...