نتایح جستجو

تنها یک برگ مانده بود درخت گفت: « منتظرت می مانم!» برگ گفت: « تا بهار خداحافظ!» بهار شد ولی درخت میان آن همه برگ دوستش را فراموش کرده بود! :gol:

به سوي تو مي آيم ، چراغي مي خواهم تا روشنايي راه تاريكم باشد و اميدي شعله وركه فروزان وجود تاريكترم. به سوي تو مي آيم... اي غريب ترين واژه ي ذهن آشفته ام ، به سوي تويي كه در هر لحظه ام عاشقانه نهفته و نبض دقايق خالي از حضور اميد مني ، تويي كه به وسعت يك قلب عاشقي و به اندازه ي پاكي واژه ها صبور،...

روزي به تو خواهم پيوست... هرچند ديرتراز فرداهاي نزديك به امروز و روح سركش قلبم را به تو خواهم سپرد و تو را در تلاطم روحم شريك خواهم كرد. بلمي از جنس عشق ناب خويش خواهم ساخت و تو را مسافر درياي طوفاني وجود شيفته وآشفته ام خواهم نمود. به خاطر توازآسمان خواهم گذشت... واززمين وازمرزانسان بودن وعشق...

می نويسم آری من می نويسم از عشق برايت حرف می زنم تا تو باور کنی چقدر دوستت دارم عشق را معنا می کنم تا تو بفهمی معنای عشق من تويی من زندگی ميکنم تا تو بدانی برای تو زنده ام ای تمام زندگيم! رفتنت را ديدم تو به من خنديدي آتش برق نگاهت دل من آتش زد و مرا در پس يک بغض غريب در ميان برهوتي تاريک...

:gol: چرا عزیزم چی شده مگه؟ رفتی دکتر؟نگرانم کردی ، دعا میکنم هرچه زودتر خوب شی ، ان شاءالله که چیز مهمی نیست ، قربونت برم:gol::heart::gol:

تن من لاشه فقر است و من زندانی زورم! کجا می خواستم مردن!؟ حقیقت کرد مجبورم!:gol: کارو

:gol: خدا بد نده عزیزم ، ان شاءالله هرچه زودتر خوب بشی ، نقاشیات خیلی قشنگن ، خیلی دوسشون دارم مثل خودت:heart::gol:

سما جون کارات خیلی قشنگن ، بازم منتظر هستیم ، مرسی گلم:gol:

یک بحر... سرشک بودم و عمری... سوز افسرده و پیر می شدم روز به روز با خیل گرسنگان چو هم رزم شدم سوزم همه، ساز گشت و شامم همه، روز:gol:

:heart: سلام عزیزم چند روزه نیستی ، ما هنوز منتظریما ، وقتی نیستی دلم میگیره زود بیا گلم:heart::gol:

من زاده ی شهوت شبی چرکینم در مذهب عشق، کافری بی دینم آثار شب زفاف کامی است، پلید خونی که فسرده در دل خونینم:gol:

منم دلم برای تنها مونسم ، عشقم ، همه ی هستیم تنگ شده:gol::love:

ماجرای دل خون گشته نگویم با کس ، زانکه جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم :gol:

چون آب به جویبار و چون باد بدشت :gol: روز دگر از عمر من وتو بگذشت تا من باشم غم دو روزه نخورم :gol: روزیکه نیامدست روزیکه گذشت خیام

در زیر کتابت همه کس نام نویسد ، من گم شده عشق توأم نام ندارم :gol:

دل گفت مرا علم لدنی هوس است :gol: تعلیمم کن اگر ترا دسترس است گفتم که الف گفت دگرهیچ مگوی :gol: در خانه اگر کس است یک حرف بس است خیام

شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت ؟ گفت ای عاشق دیوانه فراموش شدی، سوخت پروانه ولی خوب جوابش داد: طولی نکشد تو نیز خاموش شوی.:gol:

او مظهر عشق بود ومن مظهر ننگ وقتی که فشردمش، به آغوشم تنگ لرزید دلش، شکست و نالید که: آخ ای شیشه چه میکنی تو در بستر سنگ؟!:gol: کارو

راهنمایی هایی که برای بچه ها میکنی حتما یادداشت می کنم تا هر وقت خواستم شروع کنم ازشون استفاده کنم ،مرسی گلم:gol::gol::gol:

سلام عزیزم بله حق با شماست ، منم تو این 11 سال خیلی تلاش کردم که متقاعدشون کنم ولی فقط یه جمله بهم گفتن ( بعد از تموم شدن درسات ) الانم از همیشه بدتر ، به هر حال اگه عمرم به دنیا باشه یه روز به هدفم میرسم ، الانم یکی از طرفدارهای پروپاقرصتم حتی اگه نقاشی نکشم :gol::gol::gol::love: