به سوى روضه رضوان شدم شب دوش ،
نيم ز ساقي وحدت به صيد و كردم نوش ،
عجب حريم و رواقي چه روضه ي جنت ،
ز بوي مشك و ختن در حرم شدم مدهوش ،
دلم به ياد رضا در حريم رضوان بود،
هزار حيف كه صد شب نگشت اين شب دوش ،
يكي به نامه به دربار شه به عجز و نياز،
يكي ز گريه و زاري همي برفت از هوش ،
ز ترك و هندى و...