تو به یک ترانه عاشقانه در شب بارانی عشاق میمانی
تو به نسیم سحرگاه کوچه ها ، به ذات احساسها ، میمانی
مبهمی و شیرین، سبزی و بی رنگ ، به اندازه ی دنیایی و بی نهایت
تو در سجده گاه پیشانی ، در محراب دل جای داری
تو در سکوت پر فریاد من ، در این خانه جای داری
تو در چشمهای پر حسرت کودکی فقیر جای داری
تو...