نتایح جستجو

  1. DONYA16822

    صدای قیصر عزیز دانلودش کنید اگه ندارید علی آقا http://jomalatziba.blogfa.com/post-582.aspx

    صدای قیصر عزیز دانلودش کنید اگه ندارید علی آقا http://jomalatziba.blogfa.com/post-582.aspx
  2. DONYA16822

    آخر به چه زبانی بگویم، من از تنهاییِ سفر میترسم محتاج بودنِ تو هستم برای آغاز مسیر نمیدانی...

    آخر به چه زبانی بگویم، من از تنهاییِ سفر میترسم محتاج بودنِ تو هستم برای آغاز مسیر نمیدانی !!! از وقتی کبوتر رفت ، لحظه ای آرام نشده ام
  3. DONYA16822

    حالا می آیی با هم برویم ؟؟؟ بد جور هوای جاده دارم با تو جاده ای که باران زده باشد ، و خالی از...

    حالا می آیی با هم برویم ؟؟؟ بد جور هوای جاده دارم با تو جاده ای که باران زده باشد ، و خالی از هر حس تشویش بیا با هم برویم ؟؟؟ آنجا که رسیدیم خانه ای برایت میسازم ؛ سقفش از تلالو مروارید و دیوارهایش از جنس لطافت ابر تمام پنجره هایش را رو به باران میسازم و دریا را به تماشای تو میکشانم
  4. DONYA16822

    25 اذر جشن میلاد "رضاداودی" استارتر پرمخاطب ترین تاپیک باشگاه مهندسان

    تولدت مبارک دوووووووووووستم ...... انشالله شما و خواهرتون 120 بشید !! حالا همه باهم تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک انشالله همراهی خدا رو همیشه حس کنی و عاقبت به خیر شی
  5. DONYA16822

    شبتون آرووووووووووووووووووم آرووووووووووووم .... مثله اخترک شازده کوچولو :smile:

    شبتون آرووووووووووووووووووم آرووووووووووووم .... مثله اخترک شازده کوچولو :smile:
  6. DONYA16822

    کسی که بینایی را خلق کرده است، یقینا بیناست . یک کور نمی تواند بینایی را خلق کند. پس او تو را می...

    کسی که بینایی را خلق کرده است، یقینا بیناست . یک کور نمی تواند بینایی را خلق کند. پس او تو را می بیند. از او کمک بخواه الهی قمشه ای
  7. DONYA16822

    حالا برای شما پره ... دی

    حالا برای شما پره ... دی
  8. DONYA16822

    اما چرا آهنگ شعرهایت تیره ورنگشان تلخ است؟ وقتی که بره ای آرام و سر به زیر با پای خود به...

    اما چرا آهنگ شعرهایت تیره ورنگشان تلخ است؟ وقتی که بره ای آرام و سر به زیر با پای خود به مسلخ تقدیر ناگزیر نزدیک می شود زنگوله اش چه آهنگی دارد؟ قیصر امین پور
  9. DONYA16822

    سليمان باش و دستور بده. به خشمت بگو : برو اونطرف وايسا. برو و بر سر تكبرم خالي شو. به قهرت بگو...

    سليمان باش و دستور بده. به خشمت بگو : برو اونطرف وايسا. برو و بر سر تكبرم خالي شو. به قهرت بگو: شما بفرماييد و بين من و جناب دروغ قهر برقرار كنيد. به ديو درونت قاطعانه بگو: نـــــــــه ، من غلام ِ تو نيستم. تو غلام مني. مانند سليمان مُـلك وجودت را فرمانروايي كن. الهی قمشه ای
  10. DONYA16822

    فرهاد هر کلنگی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بود.هر کاری انجام می دهی تا پایان کار،باید...

    فرهاد هر کلنگی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بود.هر کاری انجام می دهی تا پایان کار،باید همین حال را داشته باشی.همه فکر و ذکرت باید خدا باشد،نه خود... رجبعلی خیاط
  11. DONYA16822

    قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو...

    قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای رجبعلی خیاط
  12. DONYA16822

    یستیم ! به دنیا می آییم عکس ِ یک نفره می گیریم ! بزرگ می شویم ، عکس ِ دو نفره می گیریم ! پیر می...

    یستیم ! به دنیا می آییم عکس ِ یک نفره می گیریم ! بزرگ می شویم ، عکس ِ دو نفره می گیریم ! پیر می شویم ، عکس ِ یک نفره می گیریم ... و بعد دوباره باز نیستیم حسین پناهی
  13. DONYA16822

    من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از كشیش ها می ترسم...

    من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از كشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم! كودكان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم! سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم! من می ترسم ، پس هستم این چنین می گذرد...
  14. DONYA16822

    میزی برای کار ، کاری برای تخت ، تختی برای خواب ، خوابی برای جان ، جانی برای مرگ ، مرگی برای یاد...

    میزی برای کار ، کاری برای تخت ، تختی برای خواب ، خوابی برای جان ، جانی برای مرگ ، مرگی برای یاد ، یادی برای سنگ ، این بود زندگی ... حسین پناهی
  15. DONYA16822

    چشمها پرسش بی پاسخ حیرانی ها دستها تشنه ی تقسیم فراوانی ها با گل زخم سر راه تو آذین بستیم...

    چشمها پرسش بی پاسخ حیرانی ها دستها تشنه ی تقسیم فراوانی ها با گل زخم سر راه تو آذین بستیم داغهای دل ما جای چراغانیها حالیا دست کریم تو برای دل ما سر پناهی است در این بی سروسامانی ها وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی ای سر انگشت تو آغاز گل افشانیها فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید فصل...
  16. DONYA16822

    این مردم بد نگاه و سیاه از آن کیست ؟ خدای ما آدمها کجاست، او کیست ؟ در این گیتی دوار سوال مرا...

    این مردم بد نگاه و سیاه از آن کیست ؟ خدای ما آدمها کجاست، او کیست ؟ در این گیتی دوار سوال مرا پاسخی نیست ؟؛ راه فرار از "من" چیست؟ این صدا که می آید چیست ؟ هاتف است ؟ خداست ؟ یا کیست ؟ که میپرسد پریشانی ات از چیست؟ گوید ؛ پاسخ سوالت می دانم چیست . راه فرار از " من " تنها یکیست گم شدن در خود و...
  17. DONYA16822

    سلام خوووووووووواهش میکنم ....:smile: قابل نداره . اینا شعرهای آقای فرامرز خاکپور هستند

    سلام خوووووووووواهش میکنم ....:smile: قابل نداره . اینا شعرهای آقای فرامرز خاکپور هستند
  18. DONYA16822

    راه فرار از من چیست؟ درب گریز بسته پای فرار بسته لب فریاد بسته چشم بینا بسته دست توانا بسته و...

    راه فرار از من چیست؟ درب گریز بسته پای فرار بسته لب فریاد بسته چشم بینا بسته دست توانا بسته و جوانی که به ناچار کنج قفس نشسته راه فرار از " من " چیست؟ پنجره خاموش مهتاب و خورشید خاموش نبض رهایی خاموش و در این باد، شمع جوانی خاموش راه فرار از " من " چیست؟
  19. DONYA16822

    سلام ... از من پرسیده بودید ؟؟؟

    سلام ... از من پرسیده بودید ؟؟؟
  20. DONYA16822

    هیچ گذرگاهی نمیبینم که برسد به تو فقط همین کوچه را میشناسم و به امید آنکه شاید از آن گذر کنی...

    هیچ گذرگاهی نمیبینم که برسد به تو فقط همین کوچه را میشناسم و به امید آنکه شاید از آن گذر کنی هر روز ، هر روز تمام کوچه را آبپاشی میکنم هر روز به امید دیدن تو سر این کوچه دلتنگی ، مینشینم تنها تر از یک قرن زندگی ام و فقط این کوچه و امید توست و کمی ایمان به خدا
بالا