نتایح جستجو

  1. DONYA16822

    زمستـان در راه است و پاییـز در حـال گذر ...

    زندگی حاصل دقایق ساعت های گریز پا طعمِ خوبِ "داشتن" لذت یک روز بارانی در هوای شبنم های ابر چشیدن یک حس ناب و تازه کنار یک خاطره زندگی حاصل خنده ها در تفریق غصه هاست "واژه ای در آن سوی دو خط موازی به نام "تساوی " " زندگی معادله ایست ؛گاه نامعادل ، گاه بی پاسخ ، گاه بدیهی و بدون نیاز به اثبات...
  2. DONYA16822

    زمستـان در راه است و پاییـز در حـال گذر ...

    زمستـان در راه است و پاییـز در حـال گذر ... زوزه ی باد درکوچه ای بی عابر فرار برگهای زرد چنارو صدای خش خش قدمهاشانو من تنها نشسته باشم کنجیو دلم هزار جا در گردشو افکارم در کودکی، سِـیر کنانو نفس، آرام و باد ،در شش هاچه خنکایی دارد پاییزنوک انگشتان ،سرد سرداندکی آن سوتر هم ؛نورکم سوی خورشید...
  3. DONYA16822

    مخاطب کلمات امشبم نه تویی و نه هیچ رهگذر غریبه ای این حروف بی جان ، نه شعر، نه نثر و نه حتی...

    مخاطب کلمات امشبم نه تویی و نه هیچ رهگذر غریبه ای این حروف بی جان ، نه شعر، نه نثر و نه حتی داستانند اینها ترجمه ی احساس پراکنده در فضای رنج آلود درونم بر سطح بکر کاغذند شاید مترجم خوبی نباشم و تفسیرِ "حال" ندانم و نتوانم و به تو القا نکنند واژه هایم رنج را و حقیقت پنهان هر کلمه را اما هرچه بر...
  4. DONYA16822

    اگه یه روز آقام رضا به من کنه یه نیم نگاه ....:cry: میگم به دل پاشو بیا ..آقا زده ما رو صدا ...

    اگه یه روز آقام رضا به من کنه یه نیم نگاه ....:cry: میگم به دل پاشو بیا ..آقا زده ما رو صدا ... میگم پاشو بریم دیوونه ....بریم توی همون جایی که رفتی یه بار شدی دیوونه ... اگر کنه مدد رضا ....همه با هم با رفقا با بیرق هیئتمون میریم به سوی کربلا ... از اون دورا میاد ندایی ...دل میگیره حال و...
  5. DONYA16822

    ماهی کوچیکه دله من ........... مدتیست هوای پرواز داره ....... انگار یادش رفته بالی نداره...

    ماهی کوچیکه دله من ........... مدتیست هوای پرواز داره ....... انگار یادش رفته بالی نداره ........... همش با خودش میگه .... چی میشد منم مثله پرنده ها پر میکشدم میرفتم از این دیار .... از حوض نقاشی تکراری خسته شدم .... دلم پرواز میخواد ..... دلم دیگه آب نمیخواد ... بال میخواد
  6. DONYA16822

    سلام دوستم...... حاله روحیم کمی خرابه ............. درست مثله هوای پاییز :cry:

    سلام دوستم...... حاله روحیم کمی خرابه ............. درست مثله هوای پاییز :cry:
  7. DONYA16822

    براستی چه بر سرم آمد ،که این چنین خواب آلوده ی شهر غم شدم؟؟؟ مگر دنیا همان نیست؟؟ مگر من همان...

    براستی چه بر سرم آمد ،که این چنین خواب آلوده ی شهر غم شدم؟؟؟ مگر دنیا همان نیست؟؟ مگر من همان نیستم ؟؟
  8. DONYA16822

    دلم برای خودم تنگ است پیراهن فراغت به اندام زندگی، تنگ است بر چهره ام طرح عبوس غم نشسته است و...

    دلم برای خودم تنگ است پیراهن فراغت به اندام زندگی، تنگ است بر چهره ام طرح عبوس غم نشسته است و بر روحم غبار خاکستری خواب و خشک شده تمام افکار نشاطم دیگر از ته دل نمیخندم آسمان هرچه زیبا هم باشد دیگر لذتش را نمیچشم هرچه دست مهربان هم نوازشم کند ، دیگر قندی در دلم آب نمیشود مدتیست که دور...
  9. DONYA16822

    غمگینی؟ - نه. - مطمئنی؟ - نه. - چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن. - چرا؟ - چون قشنگ...

    غمگینی؟ - نه. - مطمئنی؟ - نه. - چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن. - چرا؟ - چون قشنگ نیستم - قبلا اینو به تو گفتن؟ - نه. - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم. - راست می گی؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد. چند دقیقه بعد...
  10. DONYA16822

    لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ. گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری...

    لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ. گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری هزارتا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید. مجنون به لیلی...
  11. DONYA16822

    [IMG]

    [IMG]
  12. DONYA16822

    چشمانت را دمی به من قرض بده من با چشمان تو توان حرکت میگیرم چه نیرویی دارد این دو ستاره ی براق...

    چشمانت را دمی به من قرض بده من با چشمان تو توان حرکت میگیرم چه نیرویی دارد این دو ستاره ی براق ؟؟ جاذبه ی زمین به جاذبه ی چشمان تو نمیرسد چشمانت را دمی به من قرض بده میخواهم زندگی را از ابتدا آغاز کنم چشمان تو زندگی بخش است چشمانت را دمی به من قرض بده
  13. DONYA16822

    دلتنگی یعنی هیچ دستی نباشد که به سوی بغضهایت دراز شود و هیچ چشمی نباشد که اشکهای پاکت را در خلوت...

    دلتنگی یعنی هیچ دستی نباشد که به سوی بغضهایت دراز شود و هیچ چشمی نباشد که اشکهای پاکت را در خلوت ببیند و خیس شود. "دل تنگی یعنی تو به یادش هق هق گریه داشته باشی و او از هرچه خاطره ی تو تهی باشد " :cry:
  14. DONYA16822

    ممنون ............... واقعا حرفی ندارم برای این همه زیبایی خدا بگم ........................ فقط...

    ممنون ............... واقعا حرفی ندارم برای این همه زیبایی خدا بگم ........................ فقط میگم خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکرت
  15. DONYA16822

    روی آن نیمکت آبی نشسته ام و رفتنت را مینگرم گفتی میروی و برگشت نداری من هم میدانم تو بازنمیگردی...

    روی آن نیمکت آبی نشسته ام و رفتنت را مینگرم گفتی میروی و برگشت نداری من هم میدانم تو بازنمیگردی ولی از رد پاهایت خوب میبینم شبهای دل تنگیت را که روبروی مهتاب خواهی نشست و به یاد روزهای مهتابیمان اشک خواهی ریخت . برووو. من نمیتوانم تو را به بودن اجبار کنم تو باید طعم دل تنگی را خودت بچشی ...
  16. DONYA16822

    [IMG][IMG][IMG]

    [IMG][IMG][IMG]
  17. DONYA16822

    [IMG] [IMG][IMG][IMG][IMG] سلام این عکسا تقدیم به وجوووووووووووووود پاک و نازینتون این عکسا...

    [IMG] [IMG][IMG][IMG][IMG] سلام این عکسا تقدیم به وجوووووووووووووود پاک و نازینتون این عکسا رو توی یه روز برفی قزوین انداختم ..................... امیدوارم خوشتون بیاد علی آقا
  18. DONYA16822

    سلام ناقابله ........... این عکس رو پارسال تو قزوین انداختم ........... خیلی قشنگ شده . دوسش...

    سلام ناقابله ........... این عکس رو پارسال تو قزوین انداختم ........... خیلی قشنگ شده . دوسش دارم:smile:
  19. DONYA16822

    باز هم جمعه ای سبز آمد و من فقط برایت "مینویسم "، سربزیر و گناهکار چه سخت است دردِ فهمیدن،...

    باز هم جمعه ای سبز آمد و من فقط برایت "مینویسم "، سربزیر و گناهکار چه سخت است دردِ فهمیدن، آنجا که کسی نمیفهمد چه سخت است درد ِ دیدن ،آنجا که کسی نمیبیند و سخت تر از اینها ، دردیست غریب ؛ درد انتظار چه سخت است دردِ انتظار ، آنجا که انتظار را کسی نمیفهمد با هر جمعه یادمان بیفتد مردی از...
  20. DONYA16822

    باز هم جمعه ای سبز آمد و من فقط برایت "مینویسم "، سربزیر و گناهکار چه سخت است دردِ فهمیدن،...

    باز هم جمعه ای سبز آمد و من فقط برایت "مینویسم "، سربزیر و گناهکار چه سخت است دردِ فهمیدن، آنجا که کسی نمیفهمد چه سخت است درد ِ دیدن ،آنجا که کسی نمیبیند و سخت تر از اینها ، دردیست غریب ؛ درد انتظار چه سخت است دردِ انتظار ، آنجا که انتظار را کسی نمیفهمد با هر جمعه یادمان بیفتد مردی از...
بالا