نتایح جستجو

اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم فغان که در کف من اختیار باید و نیست

تا قیامت می دهد گرمی به دنیا آتشم آفتاب روشنم نسبت مکن با آتشم

از آن زمان که بر این آستان نهادم روی فراز مسند خورشید تکیه گاه من است

سلام دوست عزیز. لطفا تاپیکی که من امروز صبح تو تالار گفتگو و نقد ادبی ایجاد کردم رو تایید کنید. من از صبح منتظرم!

:smile::smile::smile::smile::smile::smile:

... گنجشک‌ها با تو دوستند گربه‌ها از صدای پایت فرار نمی‌کنند سوسک‌ها - اگر تو بخواهی - کنار دمپایی‌ها دراز می‌کشند جانور درونم آرام شده است تو با کدام زبان حرف می‌زنی؟

:smile::smile::smile::smile::smile::smile::smile:

هر کلمه تنها عابری است که می گذرد فرقی نمی کند کدام یک ما تنها بر شیشه های مه گرفته می نویسیم تا جنگل پشت پنجره پیدا شود.

دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

سلام دوستان! اگه مجبور باشید همه زندگیتونو تو یه چمدون جمع کنید، با خودتون چی برمیدارید؟ نمیدونستم این تاپیک رو تو کدوم تالار ایجاد کنم. اول فکر کردم شاید تو گفتگوی آزاد جای خوبی باشه. بعد که یه سری به اونجا زدم دیدم این موضوع، موضوع مهم و جالبیه و یه جورایی می تونه یه گفتگوی ادبی باشه به...

دنیای سوفی و دختر پرتقالی معرکه است.

تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری

یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند شب خوش دوستان!

امیدوارم دوستای خوشحالی باشیم.

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

از مرگ ... هرگز از مرگ نهراسيده ام اگر چه دستانش از ابتذال، شکننده تر بود. هراس من – باری – همه از مردن در سرزمينی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون تر باشد

یا وفا ، یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب باشد که فلک زین دو سه کاری بکند البته شما باید با د میگفتید!

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد

دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش