نتایح جستجو

  1. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    باده درده چند از این باد غرور خاک بر سر نفس نافرجام را
  2. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
  3. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
  4. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    از دست رفته بود وجود ضعیف من صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
  5. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    می دهم مستی به دلها گر چه مستورم ز چشم بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
  6. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    ای زیارتگه رندان قلندر برخیز توشه من همه در گوشه انبانه تست
  7. won-a-pa-lei

    [IMG]

    [IMG]
  8. won-a-pa-lei

    رباعی و دو بیتی

    مستان خرابات ز خود بی خبرند جمعند و ز بوی گل پراکنده ترند ای زاهد خودپرست باما منشین مستان دگرند و خودپرستان دگرند
  9. won-a-pa-lei

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    چون سر را گرفته بودم یعنی که در خمارم گفت ار چه در خماری نی در خمار مایی ؟ گفتم چو چرخ گردان والله که بی‌قرارم گفت ار چه بی‌قراری نی بی‌قرار مایی ؟ سود و زیان یکی دان چون در قمار مایی این‌جا دویی نباشد این ما و تو چه باشد این هر دو را یکی دان چون در شمار مایی خاموش کن که دارد هر...
  10. won-a-pa-lei

    پس چرا مشاعره نمیکنید؟ هیشکی اینجا نیست!

    پس چرا مشاعره نمیکنید؟ هیشکی اینجا نیست!
  11. won-a-pa-lei

    شعرهای تنهایی و مرگ

    هندوانه به چه مي خند د وقتي خنجر به گلويش مي نهند؟
  12. won-a-pa-lei

    شعرهای تنهایی و مرگ

    اگر رنگ زرد تمام شود با چه نان بپزيم؟
  13. won-a-pa-lei

    رباعی و دو بیتی

    در گوش دلم گفت فلک پنهانی حکمی که قضا بود ز من میدانی در گردش خویش اگر مرا دست بدی خود را برهاندمی ز سرگردانی خیام
  14. won-a-pa-lei

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    گفتگو می پرسد از من کسیتی ؟ می گویمش اما نمی داند این چهره ی گم گشته در ایینه خود را نمی داند می خواهد از من فاش سازم خویش را باور نمی دارد ایینه در تکرار پاسخ های خود حاشا نمی داند می گویمش گم گشته ای هستم که در این دور بی مقصد کاری بجز شب کردن امروز یا فردا نمی داند می...
  15. won-a-pa-lei

    رباعی و دو بیتی

    جامی است که عقل آفرین میزندش صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف می‌سازد و باز بر زمین میزندش خیام
  16. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار
  17. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند
  18. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد
  19. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست
  20. won-a-pa-lei

    مشاعرۀ سنّتی

    نداند رسم یاری بی وفا یاری که من دارم به آزار دلم کوشد دل‌آزاری که من دارم
بالا