You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
-
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
-
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شدهام بی سر و سامان که مپرس
-
من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بد و نیک ندیدهست و ندارد نگهش
-
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش
-
یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم
افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت
-
شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست
تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است
-
تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک
-
تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من
هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من
-
تازیان را غم احوال گران باران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
-
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
-
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
-
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی
بار پیری شکند پشت شکیبائی را
-
شب به هم درشکند زلف چلیپائی را
صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را
-
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
-
در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ
بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر
-
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
-
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
-
در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
-
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
-
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست