You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
-
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
-
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
-
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
-
-
شب به هم درشکند زلف چلیپائی را
صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را
-
دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش
او از جفا خون کرد و من از دیده بیرون کردمش
-
یار با ما بیوفایی میکند
بیگناه از من جدایی میکند
-
وان که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند کرمش داد من غمگین داد
-
در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه تست
-
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
-
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
-
مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست
وان حیات باصفای باوفا مست آمدست
-
از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی
آن لحظه ترساننده را با خود نمیبینی چرا
-
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
-
دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را
-
ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما
-
واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
کاندر خرابه دل من آید آفتاب
-
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
-
دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد
مگر آن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد
-
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را