=علی_بندرانزلی;1710967]یه سوتی و خاطره تو ذهنمه که هروقت یادش میوفتم کلی میخندم. :biggrin:
ترم 4 بودم و تحویل پروژه داشتم. همه کار کرده بودم ولی ماکت نساخته بودم. از غروب با دوستم شروع کردم به ماکت ساختن توی خونه دانشجویی ایی که داشتیم. خلاصه از ساعت 7 غروب تا 9 صبح فردا یه سره نشستیم و ماکت...