نتایح جستجو

در بخش پیشین هر موتور جت مجموعه ای از پره های متحرک وجود دارند که آنها را مکنده یا Fan مینامند.تیغه پره های مکنده رامعمولا از جنس تیتانیوم میسازند.کار این بخش به درون کشیدن جریانی از هواست که آن را پس از سرعت دادن به بخش دوم یعنی متراکم ساز یا کمپرسورCompressor هدایت میکند.کمپرسور که آن هم از...

دلبرم شاهد وطفل است وبه بازی روزی بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

...در بوستان حریفان مانند لاله وگل هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری چشم فلک نبیند زین طرفه تر جوانی در دست کس نبیند زین خوبتر نگاری

شهرمن شهر پر از بید وچنار شهر من شهر اقاقیا نیست شهر ولگردی باد و طپش قلب پر شور و شر دریا نیست

یارم چو به ناز و عشوه برخاست فریاد برآمد از چپ و راست هر سو چو روی به جستجویش ای دل به خود آ که یار با ماست

ای سرو بلند قامت دوست وه وه که شمایلت چه نیکوست در پای لطافت تو میراد هر سرو سهی که بر لب جوست (سعدی)

یاد ایامی که در گلش فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم

تو را در آیینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را (سعدِی)

آنان که محیط فضل وآداب شدند چون شمع کمال جمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند به روز گفتند فسانه ای و در خواب شدند (خیام)

هر لحظه که بی تو بودنم هست مرگ است به نام زندگانی

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فراغ از سرو بستانی وشمشاد چمن دارم

در عهد تو ای نگار دلبند بس عهد که بشکنند وسوگند

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

خدای من ای خدای مهربان من تو برتری تا به تو رسد گمان من سپاس تو چون ادا کند زبان من؟

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زین سفر دراز خود عزم وطن نمیکند.

...دامن من به دست او روز قیامت اوفتد عمر به نقد میرود در سر گفتگوی او سعدی اگر برآیدت پای به سنگ دم مزن روز نخست گفتمت سر نبری ز کوی او

سلام سلام میخواستم در مورد تهیه کردن جزییات wps برای جوشکاری دو plate به یکدیگر توضیح دهید.ممنونم

کام دل یافتم از گردش ایامی چند تا که در پرده عشاق زنم گامی چند غافل از عشق بود آنکه بجز طره دوست دل سپارد به سر زلف دل آرامی چند

یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از دست حسود چمنش گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور دور باد آفت دور فلک از جان و تنش

دامن کشان همی شد در شرب زر کشیده صد ماهرو ز رشکش جیب قصب دریده از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی چون قطره های شبنم بر برگ گل چکیده