نتایح جستجو

]اون دختره کجاش خوشگله؟؟همش آب و رنگه.

با نظر شما موافق هستم که باید معنی آیات قران رو فهمید ولی به شرطی که اون آیات رو عملا در زندگیمون پیاده کنیم و ملکه ذهنمون بشه.

بنام خداوند بخشاینده ومهربان آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند برابر هستند؟

تاب بنفشه میدهد طره مشکسای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

دمی شکفته نشد این دل بیابانی الا همیشه غزل را ز دل تو میدانی بخوان برای دل من ترانه ای از نو ترانه که نه غزل را تو خوب میخوانی

نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم؟ که به روی دوست ماند که بیفکند نقابی

دمی شکفته نشد این دل بیابانی الا همیشه غزل را ز دل تو میدانی بخوان برای دل من ترانه ای از نو ترانه که نه غزل را تو خوب میخوانی

از امتیازتون ممنونم.

ماییم به طور دل چو موسی مدهوش فتاده از تجلی دل کرده گرو به روی جانان مجنون به هوای کوی لیلا در کوی قلندری و رندی آزاده ز فکر دین و دنیا

من فکر میکنم منظورتون این بوده :کشوری که پیشتاز در کشاورزی وصنعت حمل ونقل(استفاده از حیوانات وکشتی)و شاهراه سازی و علم آموزی بوده حالا به روزی افتاده که برای راه اندازی وسایل حمل ونقل باید بنزین رو کوپنی کنه وبه عبارت دیگه این همه از دنیای علم و تکنولوژی عقب بیفته.

توبا خدای خود انداز کار ودل خوشدار که رحم اگرنکند مدعی خدا بکند

تیغ برآر از نیام زهر بیفکن به جام کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست (سعدی)

سلام.بهترین روش برای یادگیری زبان مکالمه است.حفظ کردن کلمات کافی نیست.چون بسیاری از کلمات بصورت ذخیره یا passiveدر ذهن هستند ولی موقع استفاده از اونها باید activeبشن یا به اصطلاح به یادمون بیاد.پس باید کلمات انگلیسی ملکه ذهن بشن. Best...

دانی که چرا در دهنم راز آمد؟ مرغ دلم از درون به پرواز آمد؟ از من نه عجب که هاون رویین تن از یار جفا دید و به آواز آمد (سعدی)

یاران چه غریبانه رفتند ازین خانه هم سو خته شمع ما هم سوخته پروانه افتاده سری سویی گلگون شده گیسویی دیگر نبود دستی تا موی کند شانه

دیدم که نه شرط مهربانیست گر بانگ بر آورم از جفا من گر سر برود فدای پایت دست از تو نمیکنم رها من

یا رب آن نو گل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از دست حسود چمنش گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور دور باد آفت دور فلک از جان وتنش

تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد تورا که هر چه مراد است میرود از پیش زبی مرادی امثال ما چه غم دارد (سعدی)

تا بتابید مهر رخسارت ذره سان گشته ایم شیدایی محو مطلق شود همه عالم گر نقاب از جمال بنمایی

یار با تو جمال ننماید تا تو را از تو بی خبر نکند هر که محجوب کفر ودین باشد دست با دوست در کمر نکند