میپرستم
بازوانت را به مستی حلقه كن برگردم
تا بلرزد زیر بازوهای سیمینت تنم
چهره زیبای خود را از رخ من وا مگیر
جز به آغوش چمن یا دامن من جا مگیر
راز عشق خویش را آهسته خوان در گوش من
جستجو كن عشق را در گرمی آغوش من
من تورا تا بيكرانها
من تو را كهكشانها
از زمین تا آسمانها
دوست دارم میپرستم من تو...