نتایح جستجو

دل تو رو هم میبره میدونــــــــــــــــم!حالا ببین!

خوب اینکه رو نمی کردی یه چیز و اینکه اصلا بلد بودی یه چیز دیگه!:دی عجب...این کشف جدیدت بود جناب عطار؟! یعنی وقتی سراغ تو میام که حالم بده؟! نه شما همون شاعر بمونی بهتره کف بینی و روانشناسی بهت اصلا نمیاد جناب عطار:دییییی

زوینا این و ببین: http://www.mediafire.com/?e1yqdzggislb3e6#1

سلام رفیق جونی برات یه چیزی آوردم امیدوارم ندیده باشی فقط ...حس بی نهایت خوبی بهم میده: http://www.mediafire.com/?e1yqdzggislb3e6#1

سلام جناب عطار شکر بهترم انگار عجب غیب گو هم شدی:دی

بسیار خوب ... باشه همش آره...! شبت آرومی داشته باشی و ممنون از همراهیت

بله! عجب! خوشحالم! ! نه مثل اینکه خوشت اومد...حتما...ما به روی دوستان از بوستان آسوده ایم حالا: چه شتابیت به راه به چه خواهی بردن در شبی این هم تاریک پناه...مرمرین پله آن غرفه عاج ای دریغا که زما بس دور است...!!! ها؟؟

با چون خودی در افکن اگر پنجه می کنی ما خود شکسته ایم چه حاجت شکست ما

چی رو پرسیدم؟همون سوالی که کردی رو دیگه! خوبه...امیدوارم شدم:دی درسته...زندگی جای دیگری است به قول کوندرا...همیشه جای دیگری است!حالا کجاست...! البته ...البته راستی مصاحبت دوستان به جای خود اندیشمندان هم به جای خود:دی

آره پرسیدم! جوابای زیادی داره اما مهمترینش اینه که وقتی چیزی رو میخونم که حس میکنم یکی هم دیوونگی هایی در راستای خودم داشته تحمل خودم برام راحتتر میشه! پیدا کردن یک آشنا خودش غنیمته -الان دیگه با خودت می گی این اساسا دیوانه است!!- تو چی؟ جوابت چیه؟

آره اوه یادم نبود که سارتری هستی ...ببخشید اشتباه شد:دی ولی در کل گفتم گاهی که یک کتاب رو تموم می کنم از خودم میپرسم خوب که چی؟!... واقعا که چی؟همه چیز بی معنا میشه اگه بخوای....نه مثل اینکه این رفیق تو هم خوند مجددش منو به فلسفه پوچی رسونده:دی

من هم خوبم مثل همیشه خواهش می کنم...می رسی زوینا غصه نخور ...نخونی هم چیزی رو از دست نمی دی:دی

یک عمر هزار سال باید تا من یکی از هزار گویم چشمم به زبان حال گوید نی آنکه به اختیار گویم

سلام شبت بخیر خوشحالم...خوبی که؟

اطاعت امر شد ...:دی ولی جدا که روانی شدم با این سرعت افتضاح باشگاه (حتی فونت ها هم کار نمیکرد...!) مرسی از گل مثل همیشه...

سطر های برجسته رمان به انتخاب من *در شگفتم که چگونه می توانیم با دادن حق به جانب خودمان دروغ بگوئیم؟! *عادت ندارم آنچه برایم روی می دهد برای خودم نقل کنم،همین است که رشته رویدادها رادرست باز نمی یابم.تشخیص نمیدهم چه چیز مهم است. *صدمین بار است که خود را گیر می اندازم.یادبودهایم مانند...

کتاب هفته: تهوع/نویسنده:ژان پل سارتر/مترجم: امیر جلال الدین اعلم کتاب هفته: تهوع/نویسنده:ژان پل سارتر/مترجم: امیر جلال الدین اعلم تهوع از دیدگاه منتقدین یاداشتی بر رمان تهوع :نویسنده آلبر کامو/ترجمه:مصطفی رحیمی در حقيقت كتاب به خودي خود سيماي رمان ندارد، بلكه بيشتر گفتگوي قهرمان كتاب است...

کتاب هفته: تهوع/نویسنده:ژان پل سارتر/مترجم: امیر جلال الدین اعلم کتاب هفته: تهوع/نویسنده:ژان پل سارتر/مترجم: امیر جلال الدین اعلم معرفی کتاب تهوع یا غثیان به فرانسوی: La Nausée، یکی از معروف‌ترین رمان‌های ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده اگزیستانسیالیست فرانسوی است که در سال ۱۹۳۸، زمانی که...

کتاب هفته: تهوع/نویسنده:ژان پل سارتر/مترجم: امیر جلال الدین اعلم کتاب هفته: تهوع/نویسنده:ژان پل سارتر/مترجم: امیر جلال الدین اعلم آشنایی با نویسنده: سارتر روز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ به دنیا آمد. پدرش ژان باپتیست سارتر - افسر نیروی دریایی فرانسه -بود و مادرش آنه ماری- دخترعموی دکتر آلبر...

قربانت...رفیق رقیق القب من-ببین چه لقبی برات پیدا کردم نظرت چیه؟:دی شب آرومی رو در پیش داشته باشی