نتایح جستجو

  1. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو کجا نالی از این خار که در پای من است یا چه غم داری از این دَرد که بر جان تو نیست
  2. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    دل نشد راضي بگويد شعر نابي باب دل من كجا بايد بگويم راز دل تا نگردم من خجل
  3. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی به خلوت با خیال من تکلم می کنی گاهی هر آن لحظه که پید ا می شوی از دور مثل من به ناگه دست و پای خویش را گم می کنی گاهی چنان دریا ، نا آرام و توفانی تو روحم را اسیر موجهای پر تلاطم می کنی گاهی دلم پر می شود از اشتیاق و خواهشی شیرین در آن لحظه که نامم را...
  4. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کی در انتظار گذاری به زاری‌ام باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاری‌ام ...
  5. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تمام حرف مجنون یک کلام است “نفس” بی یاد “لیلایم” حرام است
  6. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    قــرار من ربوده اي دل از تـــو ياد ميكـــــــند خــــــروش و ناله ميكَشد بهر ســـو داد ميكند
  7. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ثلث دين من ديده يار است عاشقم من٬ دين بسيار است
  8. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    این قلب ترک خورده ی من بند به مو بود من عاشق او بودم و او عاشق او بود باشد که به عشقش برسد هیچ نگفتم یک عمر در این سینه غمش راز مگو بود...
  9. *zahedan

    [IMG] يكي بر بالش پَـر ، سـَر نهاده ... كنـارش نازنيني ماه رُخســار ... يكي در بستري افتاده...

    [IMG] يكي بر بالش پَـر ، سـَر نهاده ... كنـارش نازنيني ماه رُخســار ... يكي در بستري افتاده رنجـور ... به بالينش نه شمعي نه پرسـتار ...
  10. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    راه می آیی ولی بیراه داری می روی عاشقی لابد که بااین بیقراری می روی رفتنت خیلی مرا از هم نمی پاشد ،برو مطمئن بودم که روزی می گذاری می روی بید مجنونم ، تنم بادستهایت آشناست زخمی ام کن لااقل ،بی یادگاری می روی؟! سربه زیری پیش تو سودی ندارد بعد ازین تو فقط دنبال آهوی فراری می روی من سرم را توی...
  11. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    درد است دلت خانه ی غم باشد و ناچار مجبور شوی با لب پروانه بخندی ماتم کده باشی و ندانی به چه امّید با شور و شرار خُم میخانه بخندی ؟؟؟
  12. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    در من انگار کسی در پی انکار من است یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است یک نفر ساده چنان ساده که از سادگی اش می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش....
  13. *zahedan

    سفر همیشه رفتن از شهری به شهری نیست. گاهی نه چمدون می خواد و نه همراه. شاید دو تا پا میخواد...

    سفر همیشه رفتن از شهری به شهری نیست. گاهی نه چمدون می خواد و نه همراه. شاید دو تا پا میخواد برای رفتن. گاهی اصلا جای دوری نیست اما سالها طول میکشه تا بهش برسی. سفر گاهی ازخودت شروع میشه و در خودت به پایان میرسه. فقط کافیه وقتش برسه..... [IMG]
  14. *zahedan

    سلام[IMG] تشكر از لطف شما...[IMG][IMG] چه چاي خوشرنگي...ممنون[IMG][IMG][IMG] [IMG][IMG]

    سلام[IMG] تشكر از لطف شما...[IMG][IMG] چه چاي خوشرنگي...ممنون[IMG][IMG][IMG] [IMG][IMG]
  15. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    نو عروس شب مهتاب تو باشم چه شود ماه من باشی و مرداب تو باشم چه شود ای که شاعر شوی و شهد بریزد ز لبت مطلع هر غزل ناب تو باشم چه شود تو همه صبر و قرار دل آشفته من من قرار دل بی تاب تو باشم چه شود دائم الخمرترین مرد جهانم بشوی می چندساله سرداب تو باشم چه شود همه شب تا به سحر مست هم آغوشی تو یا...
  16. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم آتش گرفتــم از تو و در صبحدم زدم با آسمان مفاخره کردیم تاســـحر او از ستاره دم زد و من ازتو دم زدم
  17. *zahedan

    [IMG]

    [IMG]
  18. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا دلی آتش نگيرد حرف جانسوزی نگويد حال ما خواهی اگر، در گفته ما جستجو كن ...
  19. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    وقت تنگ است ولي غصه ز حد افزون است باز کن پنجره را تا نفسي تازه کنيم
  20. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تنها مانده ام در ميان غريبه هاي آشنا آشنايي را مي جويم در ميان آشنايان كسي را نمي يابم در تند باد زندگي ، ساحل نجاتي كي مي جويم شايد آرام گيرد لحظه هاي بي تابم .... غريبه ام با خواب ... هر شب چشم در آسمان بيدار مي خوابم ، شايد ستاره اي سوسو كند در سياهي متعلق هر روزم
بالا