((شبهاي تنهايي))
چرا من ميكشم بر دوش
غم عاشق شدن هايم
چرا در كوچه عشقم
كنون تنهاي تنهايم
چرا چون موج درياها
شدم تنها وبي طاقت
كنار ساحلم اكنون
پراز غم هاي اين شهوت
سرم پر ناله واكنون
دلم در فكر دلدار است
دلم در كوچه هاي عشق
اسير رنگ زندان است
دلم در اوج تنهايي
هواي يار را دارد
دلم تنها...