نتایح جستجو

وقتی سرنوشت تو: کوير است..................................................

دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکد يگــرنگــــاه کنيم

و آن زمان که عاشق مي شوي و مي داني که عشقي هست و باور داري کسي که تو را دوست دارد و در آن شبهاي سرد و يخبندان با تو مي ماند.. در آن لحظات مي فهمي دوست داشتن چقدر زيباست ..... و آن زمان که کسي در فراسوي خيال تو نيست و تو تنهاي تنها در جاده هاي برهوت زندگي قدم مي زني تنها اوست که به تو آرامش...

بیا دوباره به چادر قدیمی ته باغ برویم... من هنوز چند بشقاب و لیوان از آن وقت ها دارم... و عروسک موبور قدیمی ام هم اینجاست... روزنامه های سیاسی ات را روی زمین پهن کن... خوب است این درخت سیب هنوز میوه دارد... خب همه چیز روبراه است... . . . بیا "مامان بازی" کنیم...

عشق دوم اگر از دانه های ارزن هم بی ارزش تر ... اگر از بازی های کودکی هم بچه گانه تر ... لا اقل وقتی که بیاید عشق اول را از یادت می برد. عشق اول اگر از سخت ترین شکست زندگی سخت تر... اگر از تلخ ترین جدایی ها تلخ تر... لا اقل وقتی که هست یگانگی اش را می شود به رخ کشید... خوب است که خودم می دانم...

پرهام بهنوش آخه شبیه اسم هردوتامونه ( پریوش و بهنام) اگه به هم نرسیم احنمالا این اسما هم تغییر می کنن

دعا کن.. دعا کن تا همه چیز خوب پیش بره... بهش گفتم که دیگه از این شرایط خسته شدم... گفتم از این همه دوری و فاصله خسته شدم... گفتم بیا و همه چیزو بهتر کن.. باورت می شه.. دیروز باز یه شعر از دفترمو براش فرستادم.. می دونی چی گفت؟؟ شعر که به درد زندگی نمی خوره... شعر برا رویا خوبه.. برا داستانا...

معرکه بود جدا

پروردگارا كجايي؟؟ اري اين منم و اكنون ديوانه وار به دنبالت مي گردم.. مي خواهم تو را ببوسم.. به خاطر همه چيز .. به خاطر تحمل ديوانه بازي هاي اين مدت من پ.ن: يادم رفته بود دعا كنم.. ديروز يه اتفاق خوب افتاد.. چيزي كه ته دلم مي خواستم و خجالت مي كشيدم از خدا بخوام..

سلام خوبي ؟؟ازت خبري نيستا ولي من به يادتم

دلم تنگ است دلم برای خنده هایم تنگ شده!!! امروز لبانم به خطی صاف تبدیل شده اگر بخواهم خنده را به آن بنشانم باید کنار لب هایم را جر بدهم ...! خون می ریزد...!

sry baraye diruz. mikhastam bahat darde del konam... tu site daneshgah budam, behnam ye dafe umad o pisham neshast..... dge vaghtedarde del kardan nabud. khodesh umad. in bar bedun in ke man bekham. mese ye nasim arum :smile:khoda kheili mehrban ast. midanam.

مرضيه جون هستي باهات حرف بزنم؟؟؟

نه نااميد نيستم... خدا اينجاست... آفتاب مي تابد و او مرا با مهرباني نگاه مي كند.... بايد صبر داشت... نه ديگر نااميد نيستم...

احساس مي كنم خدا ما را براي هم مي خواهد.. اين روزها چقدر كنار هم هستيم... ما را گريزي نيست... پس بگذار آنقدر دور خودش بچرخد تا دگر چشمش به چشمانم نيفتد... البته اين نوشته مال چند ماه قبلمه... داشتم دفتر خاطراتمو مي خوندم، گفتم اينو هم بذارم اينجا.... اين روزها روزهاي خوبي ست... اگر خدا بخواهد...

روزی می رسد که باز می گردی حتی اگر هیچوقت باشد ... با چشمانی ابری٬ چتری افتاده و دستانی که دیروز مهربان بودند ... من در گوشه ای ایستاده ام٬ تنها ! آمدنت را عاشقانه ستایش می کنم ... در آغوش من به خواب می روی ... و عاشق متولد می شویم ... با تنه ای از کاج٬ لبانی از گل سرخ٬ چشمانی از گندم٬...

گاه تمام رسالت من همین بوده، تا قدم هایی که به سویم برنداشتی را بشمارم و دستم را که می رفت تا قلبت را لمس کند، از میان فاصله ی خودم و تو کنار بکشم و پشتم قایمش کنم و راه باز شود برای رفتنت... آسمان چه سنگین نگاهم می کرد وقتی که نتوانستم با مدادرنگی هایم نقش ات را پررنگ کنم، یک جوری که بشود از...

امروز حالم خيلي خوب است... امروز او 22 ساله شد... امروز با همه ي وجود دلم مي خواست با او برقصم... چقدر د است كه تا شب كلاس دارد

سلام دارم با اين تنهايي كم كم خو مي كنم احساس بدي ست.. اما چاره اي نيست.. اگرچه مي دانم فراموش كردنش بسيسار دشوار است... شنبه تولدش هست، به نظرت به روي خودم نياورم؟؟؟

درد دل هايم را به خدا مي گويم... خدا شنبه امتحان طراحي اجزا ندارد خدا گزارش هاي مقاومتش روي دستش نمانده خدا با ديدن دختري ديگر دلش نمي لرزد.. خدا مرا به خاطر خودم و فقط خودم دوست دارد. اين را باور دارم