نتایح جستجو

  1. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد
  2. :)fatemeh

    مشاعره عرفانی

    در عشق چه جای بیم تیغ است تیغ از سر عاشقان دریغ است
  3. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی بعد از این مرده حسابم کن و بگذار بمیرم
  4. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    تقدیر من این بود که نفرین شده باشم تبدیل به این سایه غمگین شده باشم تقدیر من این بود در این غار مجازی تنهاتر از انسان نخستین شده باشم
  5. :)fatemeh

    محمد علی بهمنی

    زیبایی تو حرف ندارد، باید سکوت کرد!! --------------------***-------------------- خود را که می شکستم می دانستم از کاسه شکسته آب نخواهی خورد! --------------------***-------------------- زیبایی تو در سنگ رسوخ میکند! من که پوستی بیش نیستم...
  6. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    دوست دارم بعد مرگم باد تشییع ام کند تا نباشم بیش از این باری به روی شانه ها
  7. :)fatemeh

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد، ندانی که چه دردیست
  8. :)fatemeh

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    با خویش در ستیزم و از دوست در گریز...
  9. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    من سوخته ام در تبم آنقدر که امروز بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست
  10. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    ما را کبوترانه وفادار کرده است آزاد کرده است و گرفتار کرده است
  11. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    می دونم آقا بهروز! قسم نخورین. تو که راهی شدی نمی دانی معنی بی قرار یعنی چه مثل یک ماهواره تنها، گم شدن در مدار یعنی چه...
  12. :)fatemeh

    مناظره عاشقانه گفتم ............. گفت.........

    گفتي که مرا دوست نداري گله اي نيست بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست گفتم که کمي صبر کن و گوش به من کن گفتي که نه بايد بروم حوصله اي نيست پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف تو رفتي و ديگر اثر از چلچله اي نيست گفتي که کمي فكر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله اي نيست رفتي تو خدا...
  13. :)fatemeh

    مناظره عاشقانه گفتم ............. گفت.........

    رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم هم بی‌دل و بیمارم هم عاشق و سرمستم صد گونه خلل دارم ای کاش یکی بودی با این همه علت‌ها در شنقصه پیوستم گفتا که نه تو مُردی گفتم که بلی اما چون بوی توام آمد از گور برون جستم آن صورت روحانی وان مشرق یزدانی وان یوسف کنعانی کز وی کف خود خستم خوش خوش سوی من آمد...
  14. :)fatemeh

    :gol::w27:

    :gol::w27:
  15. :)fatemeh

    مشاعره عرفانی

    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند
  16. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    دقیقا از کجا نقل قول گرفتین؟؟!:surprised::confused: مبین به خنده من طرح بی خیالی را همیشه گریه عاشق شبیه باران نیست
  17. :)fatemeh

    شعر نو

    دیگر همانند گذشته دلتنگ‌ات نمی‌شوم! حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی‌کنم، در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری‌ست، چشمانم پُر نمی‌شود تقویم روزهایِ نیامدنت را هم دور انداخته‌ام. کمی خسته‌ام، کمی شکسته کمی هم نبودنت، مَرا تیره کرده است. اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفته‌ام، و...
  18. :)fatemeh

    مژگان عباسلو

    رفتنت حفره‌ ای در من ایجاد خواهد کرد که تابستان و زمستان از آن سوز می‌آید... با اینهمه آغوشت را بردار و برو هرجای دنیا را که خواستی گرم کن! پرندگانی هستند که ترجیح می‌ دهند پای عشقی که ریشه دارد از سرما یخ بزنند ! مژگان عباسلو
  19. :)fatemeh

    مژگان عباسلو

    تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد گلبته هایش داغ نامحسوس دارد من دیده ام در تب می افتد ماه در حوض ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد باور کنید آقا اجازه! دست من نیست این عشق تنها با جنون تکمیل می شد از برف شبهای زمستانی بپرسید وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار مهتاب را در...
  20. :)fatemeh

    مژگان عباسلو

    در گلوی من ابر کوچکی ست! می شود مرا بغل کنی؟ قول می دهم گریه کم کند...! مژگان عباسلو
بالا