نتایح جستجو

  1. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    حالا سعی میکنیم دنده یک بریم! می خواستم نفس بکشم در هوای تو دیدی چقدر زندگی ام بی هوا گذشت
  2. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    آقای یورال! میخواید شما جواب شعرهای منو بدین، آقا بهروز جواب شما رو؟ دلی شکسته تر از نای نی لبک دارم یواش! دست نزن! شیشه ام ترک دارم
  3. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    این از شاهنامه بود؟ و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی...
  4. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    رفت مثل هر چه دوست داشتم من از زمین رفت مثل هر چه اعتبار روزگار داشت بیش از این نباید از خدا... نه اینکه کفر شد بیش از این نباید از زمانه انتظار داشت مشاعره با ترانه های داریوش هم هست داره خاک میخوره!
  5. :)fatemeh

    علیرضــا روشـــن

    من به در ِ خانه ات تکيه داده ام.... عابران مي گويند : نيست؛ به خانه ي متروک اش نگاه کن! نيست... رفته است... مي گويند و مي روند! سي سال است مي گويند: نيست... رفته است! گفته اند و رفته اند... من اما به در خانه ات تکيه داده ام! وقتي مي گويند نيست، کاغذ را گفته باشند يا برق را... فرقي ندارد من...
  6. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    یک روز دلت چون من، لک می زند و دیر است تنهایی بعد از عشق، دردی ست که واگیر است
  7. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    اصلا قرار نیست که سر خم بیاورم حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
  8. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    :biggrin: وای خدا!!! مثل تریاک که یک روز شقایق بوده ست هر که شاعر شده شاید کمی عاشق بوده ست
  9. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    نگرانم ولی چه باید کرد؟ عشق دلواپسی نمی فهمد درد من خط میخی است عزیز! درد من را کسی نمی فهمد
  10. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    تو میر عشقی، عاشقان بسیار داری پیغمبری با جان عاشق کار داری...
  11. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    واااااااااا!!!!:mad: هر کسی خاطره ای داشت گرفت از من و رفت تو بیاندیش که تا بیهده قابت نکنم
  12. :)fatemeh

    بیوگرافی و اشعار ناظم حکمت

    ناظم حکمت ران (Nazım Hikmet Ran) در سال 1901 در سالونیکا؛ دومین شهر بزرگیونان امروز که‌ در آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، به‌ دنیا آمد . او از سن 14 سالگی به سرودن شعر پرداخت و در سن 19 سالگی در سفری که بهشوروی داشت از نزدیک با نسل جدید هنرمندان انقلابی آشنا شد و جسارتی بیشتررا در ایجاد تحول...
  13. :)fatemeh

    غزل-مثنوی ♪♫ مثنوی-غزل

    دو قالب غزل-مثنوی و مثنوی-غزل از قالب های ترکیبی شعر بوده و در سال های اخیر بسیار رواج پیدا کرده اند. مثنوی-غزل : به این شکل است که شعر بامثنوی آغاز و در لابه‌لای مثنوی،غزل کاملی گنجانده می‌شود و دوباره تاکید برمثنوی می‌رود . غزل مثنوی :کاملا شبیه مثنوی غزل است با این تفاوت که با غزل شروع می...
  14. :)fatemeh

    مشاعرۀ سنّتی

    م بود که! بگذریم ردیف شعره!:redface: دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد
  15. :)fatemeh

    شعرهای تنهایی و مرگ

    روی پیشانی ام سیاه شده، دستمال سپید مرطوبم دارم از دست می روم اما، نگرانم نباش! من خوبم! هیچ حسی ندارم از بودن، تیغ حس می کند جنونم را دارم از دست می دهم کم کم، آخرین قطره های خونم را در صفر جبر خاک منتظرم، اختیار زمان تمام شود زندگی مثل فحش ارزان بود، مرگ باید گران تمام شود از سـَــرم...
  16. :)fatemeh

    [IMG]

    [IMG]
  17. :)fatemeh

    مشاعره از اون طرف

    بهنوش جان! باید شعری که میذاری حرف آخرش، حرف اول شعر من باشه. در جواب شعر من که با د شروع شده بود باید یه شعر بنویسی که با د تموم بشه. مثلا این: به نام هیچکسی نیست این دل ویران خوشا به حال زمینی که بی سند باشد شعر بعدی باید با ب تموم بشه.
  18. :)fatemeh

    سهراب سپهری

    کنار مشتی خاک در دور دست خودم، تنها، نشسته ام. نوسان ها خاک شد و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت. شبیه هیچ شده ای ! چهره ات را به سردی خاک بسپار. اوج خودم را گم کرده ام. می ترسم، از لحظه بعد، و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد. برگی روی فراموشی دستم افتاد: برگ...
  19. :)fatemeh

    مشاعره از اون طرف

    درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس
  20. :)fatemeh

    مرسی عزیزم:heart::love:

    مرسی عزیزم:heart::love:
بالا