نتایح جستجو

  1. N

    این سیاست همیشه نونش برا دیگرانه چوبش برا ما:surprised:

    این سیاست همیشه نونش برا دیگرانه چوبش برا ما:surprised:
  2. N

    کمک برای میپل

    سلام دوستان من از بسته MTM از دستور jacobian استفاده کردم وبه همین دلیل این بسته باید باز باشه!!!! الان میخوام از دوستور subs خود میپل استفاده کنم و البته بسته MTM هم دستور subs داره چجوری بفهمونم که subs از بسته MTM مورد نظرم نیست
  3. N

    سلام طاعات قبول من که نفهمیدم تهش چیکار کرد(استادم) نوشت:اسم خودش_اسم من احتمالا پیچوند...

    سلام طاعات قبول من که نفهمیدم تهش چیکار کرد(استادم) نوشت:اسم خودش_اسم من احتمالا پیچوند!!!!! اخرش این مقاله ها برای دکتری فایده داره یا نداره؟ (میتونم یکی دوتا دیگه دربیارم اگه نه که خودم اذیت نکنم)
  4. N

    رسم عاشقي

    آمده بود خانه بچه هايش را که بغل کرده بود ،غريبي کرده بودند هنوز چاييش سرد نشده بود که آمده بودند در خانه. گفته بودند اوين، زنداني ها شورش کرده اند . گفته بود: به ما نيومده بمونيم خونه. يکي از زنداني ها خودش را زده بود به مريضي حسين رفته بود ببردش بهداري گروگان گرفته بودندش چاقو گذاشته بودند...
  5. N

    معرفي دستياران جديد تالار اسلام و قرآن

    سلام تبریک میگم به آقا جواد خودمون:gol: اقا جواد بسم الله:D و به خانم sutern:gol: ان شا الله موفق و موید باشید
  6. N

    رسم عاشقي

    با موتورگازي مي آمد کميته. سروکله اش که پيدا مي شد تيکه بود که بارش مي کردند. آقایبروجردي پارکينگ ماشين هاي ضد گلوله اون طرفه، برو اون جا پارکش کن. حيفه اين رو سوار مي شين ها. مي دوني يک خط بيفته بهش چي مي شه؟ حاجي بده ببرم روش چادر بکشم آفتاب نخوره حيفه. موتور را داده بود دست اين آخري...
  7. N

    رسم عاشقي

    سال آخر دبیرستان بود. شب با مهمان غریبه ای رفت خانه شام به ش داد و حسابی پذیرایی کرد. می گفت «ازشهرستان آمده. فامیلی تهران نداره. فردا صبح اداره ی ثبت کار داره. می ره » دلش نمی آمد کسی گوشه ی خیابان بخوابد. شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)
  8. N

    رسم عاشقي

    از پنجر یک نگه به بیرون کرد و گفت « بچه ها بسه دیگه ؛ دیر وقته. برین دم خونه ی خودتون» به ش گفتم « چی کارشون داری؟ بچه ، بذار بازیشون رو بکنن. خوبه خودت بچه نداری ! معلوم نبود چی کار می خواستی بکنی.» گفت « من بچه ندارم ؟ من توی لشکر یک عالمه بچه دارم . هروز مجبورم به ساز یکیشون برقصم.» شهید...
  9. N

    رسم عاشقي

    سلام دوستان می خوایم اینجا خاطرات کوتاه شهدا رو بذاریم تاثیر گذار.....mp3
  10. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    روزی كه مصطفی به خواستگاری*ام آمد مامان به او گفت: «شما می دانید این دختر كه می خواهید با او ازدواج كنید چطور دختری است؟ این صبح ها كه از خواب بلند می شود هنوز نرفته كه صورتش را بشوید و مسواك بزند كسی تختش را مرتب كرده لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده و قهوه آماده كرده اند. شما نمی توانید با...
  11. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند؟ می گویم "مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم. برای من ناراحته." کی باور می کند؟
  12. N

    عرفان

    پیشرفت هر مذهبی بستگی به پیشرفت پیروان آن مذهب دارد. این مطلب را ما به خوبی حس میکنیم و میبینیم که هندوهائی که در نظر مسلمانها - تا همین صد سال پیش - مظهر انحطاط و عقب ماندگی و شرک و گاوپرستی و جهل بودند، هم اکنون راجع به مذهب هندو کتابهائی مینویسند که واقعاً ما را اشباع میکنند، و این کتب قابل...
  13. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    دکتر چمران واقعا یک نابغه نظامی و علمی بود . کارخانه فولادسازی اهواز پر از آهن بود و عراقی‏ها تا نزدیکی آنجا آمده بودند؛ چمران دستور داد بچه‏ ها آهن‏ها را به طول‏ 180 سانت ببرند و یک گروه صد نفره برای این کار تشکیل داد. بچه‏ های بسیجی و رزمنده، آهن‏ها را به طور خاصی به هم جوش می‏دادند و پنج شاخه...
  14. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    چشمم به یك نقّاشی كه در تقویمی چاپ شده بود، افتاد. یكی از نقّاشی ها زمینه ای كاملا سیاه داشت و وسط این سیاهی، شمع كوچكی میnسوخت كه نورش در مقابل این ظلمت، خیلی كوچك بود. زیر نقّاشی به عربی شاعرانه ای نوشته شده بود: «من ممكن است نتوانم این تاریكی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی كوچك، فرق...
  15. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    «مومن مجمع اضداد است.» در دورانی که عرفان با چله نشینی و گوشه گیری تعریف میشد ،چمران هم دعای «کمیل» را ترجمه کرد و هم بالاترین دوره های «جنگ چریکی» را دید. کسی که عنوان تز دکتری او «باریکه الکترون در منگترون با کاتد سرد» بود، روزی در کنار امام موسی صدر به یاری فقرای لبنان شتافت و روز دیگر...
  16. N

    نوشته های ناب....مناجات ها و دست نوشته های دکتر چمران

    از آنهایی نیستم كه در قهوه‌خانه بنشینم و هنگام نوشیدن قهوه از آلام و دردهای آوارگان و جنگ‌زدگان تل زعترو نبئه صحبت بكنم یا از راه روزنامه‌ها و رادیو‌ها به دنیا چشم بگشایم... كاری كه متاسفانه اكثر روشنفكران به آن گرفتارند. و حتی از آنها، كسانی كه به این حوالی می‌آیند باز به همان روش كسب اطلاع...
  17. N

    لبخندهاي پشت خاكريز

    اکبر کاراته و الاغش در جبهه اکبر کاراته و الاغش در جبهه اکبر کاراته، الاغ شیمیایی شده‌ای رو از خونه خرابه‌های آبادان پیدا و با کلی دوا درمون سرپاش کرد. یه خورجین انداخت روی الاغو روش نوشت: سوپر طلا، دربست به همه نقاط کشور! یه بی‌سیم می‌انداخت پشتش و به بچه‌ها سواری می‌داد و ازشون پول می‌گرفت...
  18. N

    لبخندهاي پشت خاكريز

    رجزخوانی شهید ردانی‌پور و یک کُرد رجزخوانی شهید ردانی‌پور و یک کُرد شهید مصطفی ردانی پور به سال 1337 در اصفهان متولد شد. ایشان پس از گذراندن دوران نوجوانی تصمیم گرفت به جای تحصیل در هنرستان به حوزه برود. این شد که شهید ردانی‌پور سال اول طلبگی را در حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان سپری کرد. پس از آن برای...
  19. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    خانمش آمد ستاد، برای تسویه حساب. حساب چندانی نداشتیم. یک ساک پارچه ای، تویش یک پیراهن و دوتا زیرپوش.
  20. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    چند بار اتفاق افتاده بود که کنار جاده، وقتی از این ده به ده دیگر می رفتیم، می دید که بچه ای کنار جاده نشسته و دارد گریه می کند. ماشین را نگه می داشت، پیاده می شد و می رفت بچه را بغل می کرد. صورتش را با دستمال پاک می کرد و او را می بوسید. بعد هم راه بچه شروع می کرد به گریه کردن. ده دقیقه،...
بالا