نتایح جستجو

  1. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    باهم از اوضاع ایران و درگیری های سیاسی حرف می زدیم. نمی دانستیم چه کار می شود کرد. بدمان نمی آمد برگردیم، برویم دانشکده ی فنی، تدریس کنیم. چمران بالاخره به نتیجه رسید. برایم پیغام گذاشته بود "من رفتم.آنجا یک سکان دارهست." و رفت لبنان
  2. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    پدرمان جوراب بافی داشت. چرخ جوراب بافیش یک قطعه داشت که زود خراب می شد و کار می خوابید. عباس قطعه را باز کرد و یکی از رویش ساخت. مصطفی هم خوشش آمد و یکی ساخت. ا فتادن به تولید انبوه یک کارخانه کوچک درست کردند. پدر دیگر به جای جوراب،لوازم یدکی چرخ جوراب بافی می فروخت.
  3. N

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مصطفی چمران

    قرار نبود برگردد ... من امشب برای شما برگشته ام ـ نه مصطفی تو هیچ وقت به خاطر من برنگشته ای برای كارت آمدی. ـ امشب برگشتم به خاطر شما از احمد سعیدی بپرس من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم هواپیما نبود. تو می دانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نكرده ام ولی امشب اصرار داشتم...
  4. N

    اومدم یه سلامی عرض کنم که: :surprised::surprised::surprised::surprised: :eek::eek::eek::eek...

    اومدم یه سلامی عرض کنم که: :surprised::surprised::surprised::surprised: :eek::eek::eek::eek: :biggrin::biggrin::biggrin::biggrin: :D
  5. N

    عجایب هفت‌گانه اسلامی

    «مسجد الحرام» مکه مکرمه ـ حجاز (عربستان سعودی)؛ «مسجد الاقصی» بیت المقدس ـ فلسطین اشغالی؛ قبله اول مسلمانان «مسجد الحمراء» گرانادا (غرناطه) ـ اسپانیا؛ «مسجد امام خمینی(ره)» اصفهان ـ ایران؛ «مسجد ایاصوفیه» استانبول ـ ترکیه ؛ «مسجد جامع» دجینه ـ مالی؛ بزرگ‌ترین مسجد خشتی جهان «مسجد پادشاهی»...
  6. N

    برنگ خدا (روايات و داستانهاي اسلامي و مذهبي)

    مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد . میگفت : چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه آخر سر بر خودم...
  7. N

    سید پابرهنه

    وقتي مي‌آمد خانة ما، دلم مي‌خواست كنارش باشم. بيشتر مي‌رفتم تو نخ كارش ببينم چه‌كار مي‌كند. نمازش جور عجيبي شده بود. مي‌رفتم كناري مي‌ايستادم ببينم چطور نماز مي‌خواند. قنوت‌هاش و گريه‌هاش خيلي دلم را مي‌سوزاند. نه كه بسوزم، بيشتر حسوديم مي‌شد كه اين عمو از اون عمو‌هايي است كه زياد ماندني نيست...
  8. N

    سید پابرهنه

    زندگي‌نامة سيدحميد به روايت بي‌بي: سر حميدم كه آبستن بودم، يك شب خواب ديدم كه دست كردم تو جيبم و ديدم يك سكه‌اي تو دستم هست كه روش اسم پنج‌تن نوشته شده. در جيبم را محكم گرفتم تا اينكه از خواب پريدم. صبح بلند شدم و گفتم: اين بچه‌ام هم پسر است. اسمش را گذاشتيم غلام‌رضا و تو خانه صداش مي‌كرديم...
  9. N

    سید پابرهنه

    گاه چندين بار در ميان يگان‌هاي دشمن گم مي‌شد. حتي به شهر‌هاي مختلف عراق سفر مي‌كرد كه در همين سفرها بود كه همراه ياران خويش به كربلا رسيد. كمتر كسي خبر داشت كه سيد بارها به زيارت عتبات نائل شده بود. سيد به هيچ‌كس جز اهل سرّ چيزي نمي‌گفت.
  10. N

    سید پابرهنه

    آمده بود سر ميدان شهدا. رفقا هم نشسته بودند. معمولا صحبت كم مي‌كرد. دربارة خودش داشت صحبت مي‌كرد، ما هم داشتيم گوش مي‌كرديم. بهش گفتيم جبهه چه جور جايي است؟ سيد حادثه‌اي را كه به چشم ديده بود برايش تعريف كرد. جريان زن جوان سوسنگردي كه نوزاد بغلش را از داخل وانت به بيرون پرتاب كرد. سيد وقتي...
  11. N

    سید پابرهنه

    نفس خودش رو به حساب مي‌كشيد. حاسبوا قبل ان تحاسبوا و موتوا قبل ان تموتوا؛ بميريد قبل اينكه شما را بميرانند و حساب كنيد قبل از اينكه از شما حساب بكشند. هميشه و همه‌جا با پاي برهنه مي‌رفت.
  12. N

    سید پابرهنه

    يكي ازكاميون‌دار‌ها كه كاروان كمك‌هاي مردمي به جبهه را بار زده بود. سيدحميد را دور ميدان ديد و به شوخي به او گفت: تو ديگه نمي‌خواي آدم بشي؟ سيد: گفت چه جوري؟ راننده گفت: چه جوريش با من. شب رفته بود پشت در توي سرما خوابيده بود. راننده كاميون كه قول حميد را باور نداشت، خود را در مقابل عمل انجام...
  13. N

    سید پابرهنه

    برادر‌هايش را مي‌ديد كه به جبهه مي‌رفتند. بي‌بي را مي‌ديد كه با زن‌هاي محله به مسجد مي‌روند تا كلاه و دستكش و لباس گرم براي آنها ببافند. در تمام اين دوران، سيدحميد در سكوت به تماشا ايستاده بود. نسبت او با مردم مثل گذشته گسسته بود، اما آنچنان در مقابل بزرگي جواناني كه مشتاقانه به استقبال مرگ...
  14. N

    تاپيك سوال و درخواست (محل پاسخ گويي به نياز هاي اعضا)

    ترم اخر همه کار میتونی بکنی---هم نیاز--- پیش نیاز --پس نیاز---تداخل و..........
  15. N

    ولایت فقیه

    این یعنی پاک کردن صورت مسئله!!!!!!!!! وقتی یه موضوعی مهمه اگه دار میره به حاشیه باید بهش اهمیت داد نه اینکه.............
  16. N

    ارشد سراسری 90

    اگه هزار 1100 باشه من فکر میکنم تا حداقل 1300 بره!!!!!:D(خیلی کارشناسانه)
  17. N

    ارشد سراسری 90

    این دوتا روهم ببین
  18. N

    ارشد سراسری 90

    فارسی راپاس بداریم:D شبانه تبدیل شاهرود و سمنان 1200-1300 میاره روزانش دقیق نمیدونم اما تا 1100 فکنم پارسال آورده بودن!!!!!
  19. N

    سلام مهندس خوشبختم:gol: در آخر گوش بزنگ باشیم که یک روز را 365بار تکرار نکنیم...

    سلام مهندس خوشبختم:gol: در آخر گوش بزنگ باشیم که یک روز را 365بار تکرار نکنیم.. جالبه!!!!!!!!!!!!!!!
  20. N

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/299217-تدريس-زبان-فارسي-در-همه-مدارس-اسرائيل!

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/299217-تدريس-زبان-فارسي-در-همه-مدارس-اسرائيل!
بالا