نتایح جستجو

[IMG]

سلام. موضوع بعدی با z.jafary

متن آهنگ «حانیه» سالار عقیلی با تو نگفته بودم از گریه های هر شب عشقت نشسته بر دل جانم رسیده بر لب جانم رسیده بر لب من بی تو سرگردان من بی تو حیرانم شرحی ز گیسویت حاله پریشانم بی تابم این شب ها بی خوابم ای رویا از تو چه پنهان من گم کرده ام خود را پیدایم کن شیدایم کن آزادم کن از این سکوته بی...

و ما که به شکل پرنده می‌ میریم نگاهمان به آسمان جور دیگری‌ست.

زن شاهکار نیست،زن صورتش داوینچی نیست. زن قدیمی است و پله‌های عمارت را راست پایین می‌آید. (‌صفحه 27)برگرفته از کتاب ایشـــان قاتل من است

نمی‌شود آن‌ قدر از چیزی متنفر بود مگر آن که قسمتی از روح‌مان آن را بسیار دوست داشته باشد. پل استر | کتاب شهر شیشه‌ای

سلام دوستان. کسی اطلاع داره که برای ظروف گِلی و سُفالی از چه نوع رنگی میشه استفاده کرد؟ منظورم رنگ روغن،گواش و .... و مکانی را در تهران می شناسن برای رنگ آمیزی ظروف قدیمی ؟! ممنون میشم راهنمایی کنید.:smile::gol:

من به همه ی شادی ها بدبینم وقتی میان این ساحل کمی آن طرف تر از تولد ِ لاک پشت های کوچک نهنگی دارد جان می کند. "حسین غلامی خواه"

سلام. کسی اطلاعی داره برای تهیه کتب رشته ی رادیو(ارشد) به کجا باید مراجعه کنم؟ 9 تا کتاب هست تقریبا. من چند جا پرسیدم،منابع متعددی هست. میخوام هزینه ش زیاد نباشه. فقط کتاب هایی که سوالاتش برای ارشد سراسری میاد رو میخوام. اگه اطلاعاتی دارید بهم معرفی کنید. فقط منابع کتاب معتبر باشه. :gol::smile:

سلام بانو جان. من عکسی نمی بینم. میشه دوباره بزارید؟

[IMG]

نباید چیزی را دوست بداری همین بهانه های کوچک برای زنده ماندنت بعدها ترا خواهند کشت ... "لیلا کردبچه "

. . مي‌دانم خدايان انسان را بدل به شيئي مي‌کنند بي آنکه روح را از او برگيرند تو نيز بدل به سنگي شده‌اي در درون من تا اندوه را جاودانه سازي.

تا خیال قد و بالای تو در فکر منست گر خلایق همه سَروَند، چو سرو آزادم به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم

من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم. من صدای نفس باغچه را می شنوم. و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد. و صدای ، سرفه روشنی از پشت درخت، عطسه آب از هر رخنه سنگ ، چکچک چلچله از سقف بهار. و صدای صاف ، باز و بسته شدن پنجره تنهایی. و صدای پاک ، پوست انداختن مبهم عشق، متراکم شدن ذوق پریدن...

وقتی که زندگی من هیچ چیز نبود هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم باید، باید، باید دیوانه وار دوست بدارم کسی را که مثل هیچکس نیست! "فروغ فرخزاد"

آمدنت قند را در دل من آب می کند برف را در دل زمستان. "محسن حسینخانی"

باران چقدر باید بباری تا دریا شوم؟ چند هزار درخت باید در من بروید تا جنگل شوم؟ روح سبز و ساحلی من در من نمیگنجد. شبها ماسه ها را در آغوش میگیرم اما خوابم نمی برد! کاش میدانستم چقدرخوب بودن نیاز است تا پروانه شدن. شالیها را درو کردند و پاییز شد امسال هم نیاموختم چگونه شالیزار شوم. چقدر بخشش نیاز...

پروانه ها انقدر کوچکند که جای هیچکس راتنگ نمیکنند... ولی باز هم فروتنانه خود را از میان تا میکنند.

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست دریا ی شور انگیز چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست در من طلوع آبی آن چشم روشن یاد آور صبح خیال انگیز دریا ست گل کرده باغی از ستاره در نگاهت آنک چراغانی که در چشم تو برپاست بیهوده می کوشی که راز عاشقی را از...