گاهی کار از شعر های عاشقانه و
آهنگ های عاشقانه میگذرد...
حتی دیگر باران آرام شهریور آرامت نمی کند..
ذهنت پر از تشویش می شود و دلت
انگار که در دلت چند خانم مسن رخت میشورند و
میشورند....
دیگر حتی شعر های فاضل نظری
نمیدهد کفاف تنهایی دلت را...
راستی ای دوست!
"به خانه ی غم ها خوش آمدی"
اگر آمدی...
حسین پناهی
روزی به دخترم خواهم گفت: اگر خواستی ازدواج کنی
با مردی ازدواج کن
که به جای ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ
ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویند،
ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﯿﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﮊﯾﻢ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻭ ﺟُﮏ ﻫﺎ و ... صحبت می کنند؛
تو را ﺑﻪ؛
دوچرخه ﺳﻮﺍﺭﯼ،...
به طواف دلت امده بودم..
کمی جنوبی تر از کعبه ی چشمانت جایم داده بودی
همانجایی که چشم فلک به ان نرسد ..
گفته بودی حالا که امده ای خودم سنگ انداز شیطان خواهم شد ..
گفته بودی دلی دارم خشت خشت محبت تو
گفته بودی طلوع چشمانت همان مشرق آرزو هایم است ..
گفته بودی جهان به زبان غنچه پرپر من فرا گوش داده...
من از این پیکر خاکی گذشتم
وجودم را ز نورت پر شرر کن
خداوندا اگر باید هنوزم
که باشد سایه ی شب ها به روزم
اگر باید چراغی از حقیقت
به راه ظلمت دل بر فروزم
بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان
خداوندا منو این شام هجران
دلی دارم از این باده گریزان
تـــــــــــــــــــــــــــو را خواهم...