نتایح جستجو

تكراريه:) ولي غم انگيزه:(

متاثر شديييييييم

باريك الله

:biggrin: راست ميگههه

يكمي سياسسسس........ههه:smile:

هزينش سوختنه!!!!

:gol:

جالب بوود.ممنون

از كجا بهم چسبيدن؟!!!:surprised:

آخه اين سريال هاي ماورائي هم ديدن داره!!!!!!!!:razz: همون نمازمون رو بخونيم بهتره;)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

من اين اخلاق رو ندارم بهش گفتم احترام مامانتو نگه نداري منم ديگه نمي خوامت.حتي الان كه به خاطر مامانش داره ساز جدايي ميزنه جلوي راهشو نمي گيرم:cry:ولي خودم دارم ميميرم چطوري آخه؟ من حاضرم غرورم رو زي پا بذارم ولي ما توي دو تا شهر جدا از هم زندگي مي كنيم و از هم دوريم به پسره مي گم مامانت رو...

به نظر من پول و طلا خوشبختي نمياره ولي نبودشم .....

دليلش برادر بزرگترشه كه عاشق شد و ازدواج كرده و مامانه مخالف بوده و به دليل مخالفتهاي مامانه زندگي خوبي ندارهو چون ماهم عاشق شديم بدبخت ميشيم.همين

منم 26 سالمه وقتي 27 سالش بود اومد خواستگاري و نشد نه حال مامانه خيلي بده يه بار كه اومد منو ببينه قبلش يك ساعت بستري بود ديگه پيش اوده ديگه

عزيزم من در جريان كامل اوضاع خونشون هستم حتي بيمارستاني كه مامانش بستريه ميدونم.ميدونم دروغ نميگه! اونم اگه بخواد ميذاره ئ ميره پس منو مي خواد كه مونده.منم كه مجبورش نكردم! من كه نميگم بهتر از من گيرش نمياد!خودش ميگه ممنون از رهنماييت درضمن ما ديگه در سني نيستيم كه عشق آتشين نوجوان ها رو داشته...

كارمنده.چكاري؟

تا كفش كسي رو نپوشيدي در مورد راه رفتنش قضاوت نكن

وقتي مامانه منطق رو متوجه نميشه.چطوري آخه؟