نتایح جستجو

دلم احساس غم دارد در اين انبوه ويراني كمي تا قسمتي ابري و شايد باز باراني

فدات شم آبجی نازنینم چشم مواظبم دوست دارم مرضیه جونم :heart: :heart: :heart: :gol: :gol: :gol: :heart: :gol:

غنچه از خواب پريد و گلي تازه به دنيا امد، خار خنديد و به گل گفت : سلام و جوابي نشنيد خار رنجيد ولي هيچ نگفت... ساعتي چند گذشت گل چه زيبا شده بود ، دست بي رحمي آمد نزديک، گل سراسيمه ز وحشت افسرد ليک آن خار در آن دست خزيد وگل از مرگ رهيد ... صبح فردا که رسيد خار با شبنمي از خواب پريد گل...

غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم و برای سیاه نشدن نگاهم اینجا... در تنهایی خود... اشک میریزم...

خواهش می کنم از این بابت خیلی خوشحالم شاد باشی

هیچ وقت هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد دیشب دلی کشیدم شبیه نیمه سیبی که به خاطر لرزش دستانم در زیر آواری از رنگ ها ناپدید ماند

غنچه از خواب پريد و گلي تازه به دنيا امد، خار خنديد و به گل گفت : سلام و جوابي نشنيد خار رنجيد ولي هيچ نگفت... ساعتي چند گذشت گل چه زيبا شده بود ، دست بي رحمي آمد نزديک، گل سراسيمه ز وحشت افسرد ليک آن خار در آن دست خزيد وگل از مرگ رهيد ... صبح فردا که رسيد خار با شبنمي از خواب پريد گل...

غنچه از خواب پريد و گلي تازه به دنيا امد، خار خنديد و به گل گفت : سلام و جوابي نشنيد خار رنجيد ولي هيچ نگفت... ساعتي چند گذشت گل چه زيبا شده بود ، دست بي رحمي آمد نزديک، گل سراسيمه ز وحشت افسرد ليک آن خار در آن دست خزيد وگل از مرگ رهيد ... صبح فردا که رسيد خار با شبنمي از خواب پريد گل...

غنچه از خواب پريد و گلي تازه به دنيا امد، خار خنديد و به گل گفت : سلام و جوابي نشنيد خار رنجيد ولي هيچ نگفت... ساعتي چند گذشت گل چه زيبا شده بود ، دست بي رحمي آمد نزديک، گل سراسيمه ز وحشت افسرد ليک آن خار در آن دست خزيد وگل از مرگ رهيد ... صبح فردا که رسيد خار با شبنمي از خواب پريد گل...

غنچه از خواب پريد و گلي تازه به دنيا امد، خار خنديد و به گل گفت : سلام و جوابي نشنيد خار رنجيد ولي هيچ نگفت... ساعتي چند گذشت گل چه زيبا شده بود ، دست بي رحمي آمد نزديک، گل سراسيمه ز وحشت افسرد ليک آن خار در آن دست خزيد وگل از مرگ رهيد ... صبح فردا که رسيد خار با شبنمي از خواب پريد گل...

سلام مریم جون:gol: خوبی دوست عزیز؟ شاد و موفق باشی زنده باد میر حسین موسوی

غنچه از خواب پريد و گلي تازه به دنيا امد، خار خنديد و به گل گفت : سلام و جوابي نشنيد خار رنجيد ولي هيچ نگفت... ساعتي چند گذشت گل چه زيبا شده بود ، دست بي رحمي آمد نزديک، گل سراسيمه ز وحشت افسرد ليک آن خار در آن دست خزيد وگل از مرگ رهيد ... صبح فردا که رسيد خار با شبنمي از خواب پريد گل...

اِ رفتی که

سلام شنیت عزیز خوبی؟ عکسامو بفرستم؟

تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری نه، از آن پاکتری. تو بهاری؟ نه ، بهاران از توست. از تو میگیرد وام هر بهار این همه زیبایی را. هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم تو

سلاااااااااااااااام عزیز دل زهرا:heart: خوبی آبجیه نازم؟ قربونت برم عزیزم,یه ذره حال ندار بودم نیومدم وای چه عکسای نازی,مرسیییییییییییییییییی یه عالمه خیلی دوست دارم:heart: :gol: بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس

دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من گر از قفس گریزم کجا روم کجا من کجا روم که راهی به گلشنی ندانم که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من ستاره ها نهفتن در آسمان ابری دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من

يارب از ابر كرم يك رشحه قسمت كن مرا چشمه ي لب تشنه ام درياي رحمت كن مرا

تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست... چگونه عکس تودر برق شیشه ها پیداست... چگونه جای تو در جان زندگی سبز است... هنوز پنجره باز است... تو از بلندی ایوان به باغ می نگری...

واسش دلیل دارم مرضیه جون دلیلی که می تونه قانعت کنه ولی دلم نمی خواد با گفتنش ناراحتت کنم,این ناراحتی که می گم از لحاظ عاطفیه نه اینکه دلیلم چیزی باشه که با گفتنش تو ازم دلخور بشی,من آدم بی معرفتی نیستم,بی خیال... دیگه اینجام فقط پیش تو,هیچی برام مهمتر از رابطه ای که با هم داریم نیست :heart...