نتایح جستجو

  1. bid-majnoon

    فريدون مشيري

    ای دل ، چنان بنال که آن ماه نازنین آگه شود ز رنج من و عشق پاک من با او بگو که مهر تو از دل نمی رود هر چند بسته مرگ کمر بر هلاک من ای آسمان ، به سوز دل من گواه باش کز دست غم به کوه و بیابان گریختم داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه مانند شمع سوختم و اشک ریختم
  2. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
  3. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
  4. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب
  5. bid-majnoon

    آرام، گفتم دوستت دارم

    به چه درد می خورد این شهر بی در و پیکرِ بی تو وامانده؟ من و گلدان پشت پنجره پـــــــــــاک پوسیده ایم و باور کن اغراق نکرده ام اگر بگویم بی تو هر تکه ام مرا شکنجه می دهد... و چه عجیب در این دنیای بی تو بی غایت زشتِ در هم و برهم، صدای قوامی به دلتنگی های من و پنجره می آید...
  6. bid-majnoon

    شعر نو

    در غیاب تو ترانه های تکان دهنده نوشتم، به تماشاى کشورهای جهان رفتم، خانه خریدم مردِ خانه شدم اما هنوز جای تو در تک تک دقیقه ها خالی ست، شعرها برای زیبا شدن به تکه ای از تو محتاجند و نوشتن پلی ست که مرا به تو می رساند... چه کسی باور می کرد در نبود تو تقویم ها ورق بخورند؟ و من هر سال شمع های...
  7. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    یک روز دیگر کمتر شد از عمرت ، خدا را شکر امروز قدری کمتـــــر از دیروز دلتنگی...
  8. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم...
  9. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی
  10. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت بغض تلخی در گلویم کرد و رفت
  11. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    آنقدر دور است از من که شب تنهایی ام گرد و خاکی هم نمی شیند به روی دامنش * لطفا شعر نو به کار نبرید.
  12. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت که زخمهای دل خون من علاج نداشت
  13. bid-majnoon

    شعر نو

    من در غیاب تو با سنگ سخن گفته ام! من در غیاب تو با صبح، با ستاره، با سلیمان سخن گفته ام... من در غیاب تو زخم های بی شمار شب ایوب را شسته ام... من در غیاب تو کلمات سربریده بسیاری را شفا داده ام! هنوز هم در غیاب تو نماز ملائک قضا می شود، کبوتر از آرایش آسمان می ترسد، پروانه از روشنایی گل سرخ...
  14. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    من آسمان پر از ابرهای دلگیرم اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
  15. bid-majnoon

    کوچه های تنهایی

    یه روزی میاد بالاخره که حتی بارون هم تو رو یادم نمیاره؛ دیگه به این فکر نمی کنم که نکنه ناراحتی که داره بارون میاد... چقـــدر از اون روز می ترسم...
  16. bid-majnoon

    کوچه های تنهایی

    خاطره بازی نمی‌کنم که بیشتر از این هوات به سرم نزنه. روزا سرمو به هزار و یک کار مسخره گرم می کنم و شب... شبا عجیبه که باز به خوابم میای... بعد این همه سال! من خواستم ازت دست بکشم؛ نشد...
  17. bid-majnoon

    کوچه های تنهایی

    چه فایده داره زندگی وقتی آب از آب دلتنگی‌هامون تکون نمی‌خوره؟ امروز یکی از شاگردام برام فال حافظ گرفت؛ خوندم و بستم و دادم دستش. رفت و برگشت گفت «خانم! شما سخت عاشق یکی هستین و دارین از دلتنگیش می میرین؟تو فالتون نوشته بود!» به خنده گفتم « آره! دارم می میرم!» نمی فهمه هنوز که اونی که از مردن...
  18. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    تو می‌روی و دل ز دست می‌رود مرو که با تو هر چه هست می رود...
  19. bid-majnoon

    مشاعرۀ سنّتی

    هر شب از کوچه صدای قدمت می‌آید اشکم از دیده به پابوس غمت می‌آید
  20. bid-majnoon

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    بیچاره دل که غارت عشقش به باد دارد...
بالا