نتایح جستجو

قسمت شصت و هفتم : رقیب قسمت شصت و هفتم : رقیب آقا محمدمهدی ... که همه آقا مهدی صداش می کردن ... از نوجوانی به شدت شیفته و علاقه مند به مادرم بوده ... یکی دو باری هم خاله کوچیکه با مادربزرگم صحبت کرده بوده ... دیپلم گرفتن مادرم و شهادت پدربزرگ ... و بعد خواستگاری پدرم ... و چرخش روزگار ...

قسمت شصت و ششم : محمد مهدی قسمت شصت و ششم : محمد مهدی شب بود که تلفن زنگ زد ... محمد مهدی ... پسر خاله مادرم بود ... پسر خاله ای که تا قبل از بیماری مادربزرگ ... به کل، من از وجود چنین شخصی بی اطلاع بودم ... توی مدتی که از بی بی پرستاری می کردم ... دو بار برای عیادت اومد مشهد ... آدم خون...

قسمت شصت و پنجم : عیدی بدون بی بی قسمت شصت و پنجم : عیدی بدون بی بی نمی دونم مادرم چطور پدرم رو راضی کرده بود ... اما ازش اجازه رو گرفت ... بعد از ظهر هم خودش باهام اومد و محیط اونجا رو دید ... و حضورش هم اجازه رسمی ... برای حضور من شد ... و از همون روز ... کارم رو شروع کردم ... از مدرسه که...

قسمت شصت و چهارم : قول زنانه قسمت شصت و چهارم : قول زنانه تا چشم مادرم بهم افتاد ... صدام کرد ... رفتم سمت آشپزخونه ... ـ بازم صبحانه نخورده؟ ... ـ توی راه یه دونه از نون ها رو خالی خوردم ... ـ قبل رفتن سعید رو هم صدا کن پاشه ... خواب می مونه ... برگشتم سمت آشپزخونه و صدام رو آوردم پایین...

قسمت شصت و سوم : شانه های یک مرد قسمت شصت و سوم : شانه های یک مرد دنبال مامانم رفتم توی آشپزخونه ... داشت نون ها رو تکه تکه می کرد ... ـ مامان ... - جانم؟ ... ـ قدیم می گفتن ... یکی از نشانه های مرد خوب اینه که ... یکی محکم بزنی روی شونه اش ... ببینی از روش خاک بلند میشه یا نه ... خندید ...

الان اینو از قوطی کدوم عطاری درآوردی؟!! یه سوالی بذار که تا حدودی آشنا باشیم حالا این جناب تاردیگراد از کدوم رده جانوران تشریف دارن؟ به قیافش می خوره یه چیزی بین کنه ها و لارو پروانه ها باشه!!

خب به نظر من هشدار اولیه در مورد عدم کشت سبزیجات خوراکی در شهرهای بزرگ و آلوده گفته شد. هرچند همین سبزیها و صیفیجاتی که الان داری میخوریم هم در حاشیه همین شهر کشت میشه و تفاوت چندانی نداره! نکات خوبی مطرح شده... حالا فرض کنیم شهر ما آلودگی زیادی نداره! با این فرض تاپیک رو ادامه بدیم ...

آقایون خانوما مشارکت بفرمایید لطفاً: http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/652566-%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9-%DA%A9%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D8%A8%D8%B2%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87?p=8461546&viewfull=1#post8461546

سلام در این تاپیک به نکات مورد توجه در سیزی کاری خانگی می پردازیم. نکاتی که برای تولید محصولات خوراکی گیاهی باید رعایت کرد. همگی می دانیم که این کار نیاز به دقت و علاقه دارد و برای تولید محصول مرغوب باید برایش وقت گذاشت و بسیار تمرین کرد. کاشت و تولید سبزیجات و محصولات گیاهی در منزل و حتی در...

من خودمم میخوام!! گیر آوردی به منم بده :d

How to Make a ‘Kokedama’ String Garden Click "Embed" to display an article on your own website or blog. The first time I saw a wonderful display of kokedama, a variation of Japanese bonsai, hanging against a stark white wall, I never imagined how easy it would be to create this...

Moss is beautiful, even when poking through the cracks of a decrepit sidewalk or sprawling over a crumbling wall. It’s a plant that begs to be touched and invites a closer look. Follow along as Baylor Chapman of San Francisco’s Lila B. Design shows us how to put together a mini moss terrarium...

دَه ها نوع حشره داریم برای پرورش! که نوع پرورش و تشکیلات مورد نیاز و کاربردهای بسیار متنوع و متفاوتی دارن ... دقیقا بفرمایید چه حشراتی؟

درخت انار نسبت به سموم شیمیایی خیلی حساسه بعلاوه این که لازمه برای حفظ حشرات مفید داخل باغ، همیشه در حد محدودی علف های هرز رو حفظ کنیم بنابراین بهتره که شما علفهای هرز باغ انار رو به صورت دستی (مکانیکی) وجین و کوتاه کنید البته دقت کنید علفهای زیر سایه انداز درخت باید کامل از بین بره و زیر...

.....:)

:cool:

قسمت شصت و دوم: رضایت نامه قسمت شصت و دوم: رضایت نامه چند لحظه بهم خیره شد ... - کار کردن که بچه بازی نیست ... ـ خیلی ها هم سن و سال من هستن و کار می کنن ... قبولم می کنید یا نه؟ ... زبر و زرنگم ... کار رو هم زود یاد می گیرم ... ـ از ساعت 4 تا 8 شب ... زبر و زرنگ باشی ... کار رو یادت میدم...

قسمت شصت و یکم : شاگرد قسمت شصت و یکم : شاگرد جدای از برنامه های عبادی اون دفتر ... برنامه های سابق خودم رو هم ادامه می دادم ... قدم به قدم و ذره به ذره ... از قول یکی از اون هادی ها شنیده بودم ... نباید یهو تخت گاز جلو بری ... یا ترمز می بری و از اون طرف بوم می افتی ... یا کلا می بری و از...

قسمت شصت : جایی برای مردها قسمت شصت : جایی برای مردها پرونده ام رو گرفتیم ... مدیر مدرسه، یه نامه بلند بالا برای مدیر جدید نوشت ... هر چند دلش نمی خواست پرونده ام رو بده ... و این رو هم به زبان آورد ... ولی کاری بود که باید انجام می شد ... نگران بود جا به جایی وسط سال تحصیلی... اونم با شرایطی...

قسمت پنجاه و نهم : بزرگ ترین مصائب قسمت پنجاه و نهم : بزرگ ترین مصائب حال و روزم خیلی خراب بود ... دیگه خودم هم متوجه نمی شدم ... راه می رفتم ... از چشمم اشک می اومد ... خرما و حلوا تعارف می کردم ... از چشمم اشک می ریخت ... از خواب بلند می شدم ... بالشتم خیس از اشک بود ... همه مصیبت خودشون رو...