نتایح جستجو

  1. غفار

    وصف گل

    عطار عطار چون سیمبران روی به گلزار نهادند گل را ز رخ چون گل خود خار نهادند تا با رخ چون گل بگذشتند به گلزار نار از رخ گل در دل گلنار نهادند در کار شدند و می چون زنگ کشیدند پس عاشق دلسوخته را کار نهادند تلخی ز می لعل ببردند که می را تنگی ز لب لعل شکربار نهادند...
  2. غفار

    ترانه ها و تصنیف ها...

    ای صبا رو ، سبک بار ، از برم سوی دلدار گو به اون بی وفا یار ، حال این عاشق زار گو به هر کوی و برزن ، پیش هر مرد و هر زن بگذرم چون به زاری همچو ابر بهاری ا ز دو چشم گهربار ، در فشانم صدف وار ماه نو چو بر چشم مردم نیاید ، هر کسش به انگشت خود می نماید در غم تو از بس که زار و نزارم ، با...
  3. غفار

    غزل و قصیده

    مولانا مولانا تلخی نکند شيرين ذقنم خالی نکند از می دهنم عريان کندم هر صبحدمی گويد که بيا من جامه کنم در خانه جهد مهلت ندهد او بس نکند پس من چه کنم از ساغر او گيج است سرم از ديدن او جان است تنم تنگ است بر او هر هفت فلک چون می رود او در پيرهنم از شيره او من شيردلم در عربده اش...
  4. غفار

    وصف گل

    مولانا مولانا ز ما برگشتی و با گل فتادی دو چشم خویش سوی گل گشادی ز شرم روی ما گل از تو بگریخت ز گل واگشتی این جا سر نهادی نهادی سر که پای من ببوسی نیابی بوسه گل را بوسه دادی بدان لب‌ها که بوی گل گرفته‌ست نیابی بوسه گر چه اوستادی برای رفع بویش...
  5. غفار

    شعر نو

    جواب زيباي فروغ فرخ زاد به حميد مصدق جواب زيباي فروغ فرخ زاد به حميد مصدق من به تو خنديدم چون كه مي دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي پدرم از پي تو تند دويد و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه پدر پير من است من به تو خنديدم تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم...
  6. غفار

    شعر نو

    حميد مصدق حميد مصدق تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان...
  7. غفار

    ترانه ها و تصنیف ها...

    سلام دوستان ميخوام يه تصنيف كردي عرفاني با ترجمه با صداي فوق العاده ي همشهريمون استاد ناظري تو اين پست بذارم اميدوارم بپسندين سلام دوستان ميخوام يه تصنيف كردي عرفاني با ترجمه با صداي فوق العاده ي همشهريمون استاد ناظري تو اين پست بذارم اميدوارم بپسندين یاوران مَسِم مِن مَسِ مخمور بادهِ ی...
  8. غفار

    🔺️ بهار

    سعدي سعدي باد بهارى وزيد، از طرف مرغزار باز به گردون رسيد، ناله ى هر مرغ زار سرو شد افراخته، كار چمن ساخته نعره زنان فاخته، بر سر بيد و چنار گل به چمن در برست، ماه مگر يا خورست سرو به رقص اندرست، بر طرف جويبار شاخ كه با ميوه هاست، سنگ به پا مي خورد بيد مگر فارغست، از ستم نابكار شيوه ى نرگس...
  9. غفار

    [IMG] شعرايي كه انتخاب ميكنيد خيلي قشنگن اي ول شب خوش

    [IMG] شعرايي كه انتخاب ميكنيد خيلي قشنگن اي ول شب خوش
  10. غفار

    [IMG]

    [IMG]
  11. غفار

    🔺️ بهار

    بهار آمد که هر ساعت رود خاطر ببستانی بغلغل در سماع آیند هر مرغی بدستانی دم عیسی است پنداری نسیم باد نوروزی که خاک مرده بازآید درو روحی و ریحانی بجولان و خرامیدن درآمد سرو بستانی تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی به هرگوئی پریروئی بچوگان میزند گوئی تو خود گوی زنخ داری، بساز از زلف...
  12. غفار

    غزل و قصیده

    مولانا مولانا ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما ای یوسف دیدار ما ای رونق بازار ما نک بر دم امسال ما خوش عاشق آمد پار ما ما مفلسانیم و تویی صد گنج و صد دینار ما ما کاهلانیم و تویی صد حج و صد پیکار ما ما خفتگانیم و تویی صد دولت بیدار ما ما خستگانیم و تویی صد مرهم بیمار...
  13. غفار

    ترانه ها و تصنیف ها...

    گفتمش بيا عاشقم هنوز خنده کرد و گفت در غمت بسوز هر چه میکشم ای یاران از جفای اوست گریه های من ای یاران از برای اوست در فراق او عاشقان خسته جان شدم وین ترانه را چگونه سرکنم که بی زبان شدم می شود بهار عاشقان جاودان از او پس دگر مپرس چرا بدون او چنان خزان شدم آهنگساز : زنده یاد...
  14. غفار

    🔺️ بهار

    مولانا مولانا بهار آمد بهار امد بهار خوش عذار آمد خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد ز سوسن بشنو اي ریحان که سوسن صد زبان دارد به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد گل از نسرین همی پرسد که چون بودي در این غربت همی گوید خوشم زیرا خوشی ها زان دیار آمد سمن با سرو می گوید که مستانه همی رقصی...
  15. غفار

    غزل و قصیده

    گر دست رسد در سر زلفین تو بازم چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست در دست سر مویی از آن عمر درازم پروانه راحت بده ای شمع که امشب از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی مستان تو خواهم که گزارند...
  16. غفار

    [IMG]

    [IMG]
  17. غفار

    ترانه ها و تصنیف ها...

    تيز دوم تيز دوم تا به سواران برسم نيست شوم نيست شوم تا بر جانان برسم خوش شده ام خوش شده ام پاره آتش شده ام خانه بسوزم بروم تا به بيابان برسم خاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شوم آب شوم سجده کنان تا به گلستان برسم چونک فتادم ز فلک ذره صفت لرزانم ايمن و بي لرز شوم چونک به پايان برسم چرخ بود جاي شرف...
  18. غفار

    🔺️ بهار

    شکوه ها را بنه ، خیز و بنگر که چگونه زمستان سر آمد جنگل و کوه در رستخیز است عالم از تیره رویی در آمد چهره بگشاد و چون برق خندید توده ی برف از هم شکافید قله ی کوه شد یکسر ابلق مرد چوپان در آمد ز دخمه خنده زد شادمان و موفق که دگر وقت سبزه چرانی است عاشقا ! خیز کامد بهاران...
  19. غفار

    از همراهیت ممنون

    از همراهیت ممنون
  20. غفار

    ترانه ها و تصنیف ها...

    یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سرشوریده بازآید به سامان غم مخور گر بهار عمـر باشـد ، باز بر تخـت چمـن چترگل در سرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر...
بالا