نمی دونم. نمی دونم چرا داره اینطوری میشه. نه، نباید منم مثل خیلیای دیگه
دچار روزمرگی بشم. من نمی تونم مثل بقیه ای باشم که براشون مهم نیست
امروز باید با دیروز فرق کنه. من نمی تونم بی تفاوت باشم، اما انگار دام بی رحم
روزگار خیلی وسیع تر از این حرفاست. وقتی بعد از مدتها بازم تو مترو خوابم برد و...